کاروان میرود و بار سفر میبندند
تا دگربار که بیند که به ما پیوندند
خیلتاشان جفاکار و محبان ملول
خیمه را همچو دل از صحبت ما برکندند
آن همه عشوه که در پیش نهادند و غرور
عاقبت روز جدایی پس پشت افکندند
طمع از دوست نه این بود و توقع نه چنین
مکن ای دوست که از دوست جفا نپسندند
ما همانیم که بودیم و محبت باقیست
ترک صحبت نکند دل که به مهر آکندند
عیب شیریندهنان نیست که خون میریزند
جرم صاحبنظرانست که دل میبندند
مرض عشق نه دردیست که میشاید گفت
با طبیبان که در این باب نه دانشمندند
ساربان رخت منه بر شتر و بار مبند
که در این مرحله بیچاره اسیری چندند
طبع خرسند نمیباشد و بس مینکند
مهر آنان که به نادیدن ما خرسندند
مجلس یاران بی ناله سعدی خوش نیست
شمع میگرید و نظارگیان میخندند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به سفر کاروان اشاره میکند و از جدایی و غم ناشی از آن صحبت میکند. او میگوید که دوستان و محبوبانش به زودی از او جدا میشوند و این جدایی باعث ملولیت و اندوه میشود. شاعر به یاد میآورد که عشق و محبت واقعی همیشه باقی میماند و نمیتوان آن را فراموش کرد. همچنین، او به انتقاد از کسانی میپردازد که به خوبی قلبها را میشکنند و از عشق و احساسات سوءاستفاده میکنند. در نهایت، او خواهان توجه و محبت واقعی است و بیان میکند که مجلس یاران بدون زار و ناله، خوشایند نیست.
جناس تام: بین دو «بار» و نیز بین دو «که» / معنی: کاروان عازم گشته است و کاروانیان بار سفر میبندند. آیا بار دیگر کسی خواهد دید که کاروانیان به ما بپیوندند و ما آنان را ببینیم؟ - منبع: شرح غزلهای سعدی
خیلتاشان: سپاهیان و لشکریان، گروه نوکران و خدمتگزاران / محبّان: دوستان و دوستداران، در معنی محبوبان و عاشقان هر دو آمده است. / ملول: آزرده و دلتنگ / صحبت: مصاحبت و همنشینی / آرایهٔ استخدام: واژه «برکندند» در رابطه با «خیمه» در معنی «جمع کردن و برداشتن خیمه» و در ارتباط با «دل» در معنی «ربودن» به کار رفته است. / معنی: غلامان ستمپیشه و یاران آزردهدل خیمهٔ اقامت را همچون دل رنجور خود از همنشینی ما برکندند و رفتند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
عشوه: ناز و غمزه و دلربایی، عدم التفات معشوق است به عاشق که سبب قوّت و نیروی عاشق میگردد و از صفات معشوق است که استغنای او را میرساند. / در پیش نهادن: در مقابل نهادن و در راه گستردن / کنایه: پسِ پشت افکندن (فراموش کردن و ترک گفتن) / تضاد: پیش، پشت / معنی: آن همه عشوهگری که کردند و تکبری که از خود نشان دادند، سرانجام در هنگام جدایی همه را نادیده گرفتند و رفتند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
آرايهٔ تکرار: دوست / معنی: از دوست چنین انتظار و توقّعی نداشتیم. ای یار، چنین مکن که جفا کاری از دوست پسندیده نیست. - منبع: شرح غزلهای سعدی
محبت: دوستی و مهرورزی و در غزل فارسی بیشتر مترادف با عشق است. / آکندن: پر کردن و انباشتن / تناسب: محبت، مهر / معنی: ما بر همان عهد و پیمانیم که بودیم و محبت و دوستداری ما همچنان باقی است؛ زیرا دلی که آکنده از مهر یار باشد، نمیتواند همنشینی را ترک گوید. - منبع: شرح غزلهای سعدی
جرم: گناه / صاحبنظران: روشندلان و آگاهان، کسانی که به چشم دل در کارها نگرند. / کنایه: شیریندهنان (معشوقان زیبایی که شیرینزبانند و به گرمی سخن میگویند -> ۲۷۳٫۳) / دل بستن (شیفته و بیقرار کردن) / معنی: اینکه شیریندهنان خون عشاق را میریزند، بر آنان عیبی نیست، بلکه این جرم و گناه صاحبنظران است که با نظربازی دل میبندند و عاشق میشوند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
میشاید: از مصدر شایستن، شایسته و سزاوار است / دانشمند: اهل فضل و علم / تشبیه: عشق به مرض (اضافه تشبیهی) / معنی: بیماری عشق دردی نیست که بتوان آن را برای معالجه به طبیبان عرضه کرد؛ زیرا طبیبان از این درد آگاهی ندارند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
ساربان: -> ۵۹٫۵ / مرحله: منزل / معنی: ای ساربان، بار سفر بر شتران مگذار و آماده رفتن مشو؛ زیرا در این منزل بیچارگانی چند اسیرند و قادر به همراهی کاروان نیستند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
طبع: خوی و سرشت / خرسند: شادان، راضی و خشنود / معنی: سرشت ما از مهر ورزیدن به کسانی که از نادیدن ما خشنودند، راضی نمیشود و آن را رها نمیکند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
نظّارگیان: صفت نسبی، تماشاچیان، بینندگان / کنایه: گریهٔ شمع (قطرات و ریختهٔ شمع که همانند اشک است.) ٫ تضاد: میگرید، میخندد / تشبیه مرکب: مصراع اول مشبّه، مصراع دوم مشبّهبه. / معنی: همانگونه که تماشاچیان مجلس از سوختن و گریستن شمع لذت میبرند، محفل دوستان بدون شعر سوزناک سعدی لذتی ندارد. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
باز در زلف بنفشه حرکات افکندند
دهن زرد خجسته به عبیر آگندند
در زنخدان سمن، سیمین چاهی کندند
بر سر نرگس مخمور طلی پیوندند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۸ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.