پای سرو بوستانی در گِل است
سرو ما را پای معنی در دل است
هر که چشمش بر چنان روی اوفتاد
طالعش میمون و فالش مقبل است
نیکخواهانم نصیحت میکنند
خشت بر دریا زدن بیحاصل است
ای برادر ما به گرداب اندریم
وان که شنعت میزند بر ساحل است
شوق را بر صبر قوت غالب است
عقل را با عشق دعوی باطل است
نسبت عاشق به غفلت میکنند
وآن که معشوقی ندارد غافل است
دیده باشی تشنه مستعجل به آب
جان به جانان همچنان مستعجل است
بذل جاه و مال و ترک نام و ننگ
در طریق عشق اول منزل است
گر بمیرد طالبی در بند دوست
سهل باشد زندگانی مشکل است
عاشقی میگفت و خوش خوش میگریست
جان بیاساید که جانان قاتل است
سعدیا نزدیک رای عاشقان
خلق مجنونند و مجنون عاقل است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به طبیعت عشق و حالات عاشقان میپردازد. شاعر در ابتدا به زیبایی و معنای درونی عشق اشاره میکند و بیان میکند که دیدن محبوب نشانهای از شانس خوب است. او نصیحت نیکخواهان را به چالش میکشد و میگوید تلاش در عشق بیفایده نیست. همچنین، شاعر به تضاد بین شوق و عقل اشاره دارد و میگوید عشق بر صبر غالب است. در نهایت، او به اهمیت فداکاری در عشق اشاره میکند و نشان میدهد که زندگی بیدوستی بسیار دشوار است. عاشق در این دنیا غرق در احساسات است و به عقیده او، مجنون (عاشق) عاقلترین انسانها هستند.
سرو درختی است همیشه سبز که در ادبیات فارسی شاعران قد و قامت معشوق را بدان تشبیه کرده اند. / استعاره مکنیه: پای سرو، پای معنی / استعاره مصرحه: سرو (معشوق). / معنی: سرو بوستانی که پایش در گل فرو رفته است؛ اما معشوق ما معنا و حقیقتی است که بر دل و خاطر ما پای نهاده و در آن جای گرفته است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
طالع: ۱۲/۳ / میمون: خوش یمن، خجسته ومبارک / فال: شگون، پیش بینی نیکو / مُقبِل: اسم فاعل از اقبال، خوش اقبال و سعادتمند، نیک. / معنی: هر کس چشمش بر روی زیبا و سعادت بخش وی بیفتد،اقبالش خجسته و بختش نیک است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
تشبیه مرکب تمثیلی: نصحیت نیکخواهان برای من مثل خشت بر دریا زدن است. / کنایه: خشت بر دریا زدن(کار بی فایده کردن). / معنی: نصیحت کنندگان و نیکخواهان مرا پند می دهند؛ اما پند دادن من همان قدر بی فایده است که خشت زدن بر روی دریا. - منبع: شرح غزلهای سعدی
شنعت زدن: طعنه زدن و سرزنش کردن. / تضاد معنوی: گرداب، ساحل. / معنی: ای برادر! ما به گرداب عشق در افتاده ایم و آن کسی که به ما طعنه می زند و دشنام می دهد، بر ساحل ایستاده و از حال اسیر گرداب آگاهی ندارد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
شوق: اشتیاق و آرزومندی و آن جستن دل است برای دیدن معشوق، و در نزد عارفان آتشی است که خداوند در دل اولیای خود قرار می دهد. / قوت: قدرت و نیرو / دعوی: ممال دعوا، ادعا، لاف و گزاف. / تضاد: عقل و عشق، شوق و صبر. / معنی: نیروی اشتیاق بر شکیبایی چیره است و ادعا و لاف زنی عقل در برابر عشق باطل و ناپذیرفتنی است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
نسبت کردن: نسبت دادن، منسوب کردن. / جناس اشتقاق: غفلت و غافل، عاشق و معشوق. / معنی: مردم، عاشق را که معشوق دارد، غافل می پندارند؛ در حالی که هر کس معشوقی ندارد و عشق را تجربه نکرده است، در حقیقت غافل است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
مُستعجِل: اسم فاعل از استعجال، عجله کننده، شتابنده / جانان: معشوق و محبوب همچون جان عزیز. / تشبیه مرکب: مصراع دوم مشبه عقلی، مصراع اول مشبه به حسی. / معنی: آیا دیده ای که انسان تشنه چگونه به طرف آب می شتابد؟ جان هم با همان اشتیاق به سوی جانان شتابنده است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
نام و ننگ: آبرو و شهرت / منزل: توقفگاه موقت کاروان، محل فرود آمدن و اقامت که همیشگی نیست، مرحله و قسمت، در اصطلاح تصوف به مراحل سلوک گفته می شود که بعضی آنها را به هزار رسانیده اند. و خواجه عبدلله انصاری در صد منزل خلاصه کرده است. / تضاد: ننگ، نام / تناسب: طریق، منزل. / معنی: اولین مرحله در راه عشق، بخشیدن ثروت و واگذاشتن جاه و مقام و چشم پوشی از شهرت و آبروست. - منبع: شرح غزلهای سعدی
طالب: طلب کننده یار، عاشق / سهل: آسان و راحت. / تضاد: بمیرد و زندگانی، سهل و مشکل. / معنی: اگر طالب و دوستارِ یار، در بند او جان دهد سهل و آسان است؛ ولی در آن حال زنده ماندن در بند دوست آسان نیست. - منبع: شرح غزلهای سعدی
خوش خوش: آهسته آهسته، به تدریج. / معنی: عاشقی آرام آرام می گریست و می گفت: اگر کُشنده عاشق، معشوق باشد، جان به آرامش می رسد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
مجنون(دوم): ۷/۱۰. / تضاد: عاشق، عاقل / جناس تام: بین دو ((مجنون)). / معنی: ای سعدی! در باور و عقیده دل دادگان و عاشقان، کسانی که عاشق نیستند، دیوانه اند و مجنون بن قیس خردمند است. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
سر عشقت مشکلی بس مشکل است
حیرت جان است و سودای دل است
عقل تا بوی می عشق تو یافت
دایما دیوانهای لایعقل است
بر امید روی تو در کوی تو
[...]
ترجمانی، هرچه ما را در دل است
دستگیری، هر که پایش در گل است
رنگی از حسن تو در روی گل است
وز لب لعلت خیالی در مل است
از خیال نرگس جادوی تو
در چمن ها چشم نرگس بر گل است
از نسیم صبح کی بیرون رود
[...]
عقل چون زائل شود خود غافل است
کی شناسد مر تو را این مشکل است
آن کرم خاصه که حکمش شامل است
وان وجود پادشاه عادل است
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.