گنجور

 
سعدی

این خط شریف از آن بنان است

وین نقل حدیث از آن دهان است

این بوی عبیر آشنایی

از ساحت یار مهربان است

مهر از سر نامه برگرفتم

گفتی که سر گلابدان است

قاصد مگر آهوی ختن بود

کَش نافهٔ مشک در میان است

این خود چه عبارت لطیف است

وین خود چه کفایت بیان است

معلوم شد این حدیث شیرین

کز منطق آن شکرفشان است

این خط به زمین نشاید انداخت

کز جانب ماه آسمان است

روزی برود روان سعدی

کاین عیش نه عیش جاودان است

خرم تن او که چون روانش

از تن برود سخن روان است

 
 
 
غزل ۸۰ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۸۰ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
غزل شمارهٔ ۸۰ به خوانش امیر اثنی عشری
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
مجیرالدین بیلقانی

ای آنکه لطیفه های طبعت

اجرا ده صد هزار جان است

کلک تو به شکل هست ماری

کش آب حیات در دهان است

با همت تو چهار طاقی است

[...]

عطار

هر شور وشری که در جهان است

زان غمزهٔ مست دلستان است

گفتم لب اوست جان، خرد گفت

جان چیست مگو چه جای جان است

وصفش چه کنی که هرچه گویی

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
سعدی

این باد بهار بوستان است؟

یا بوی وصالِ دوستان است؟

دل می‌برد این خط نگارین

گویی خط روی دلستان است

ای مرغ به دام دل گرفتار

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

میخانه سرای عاشقان است

رندی که چو ماست عاشق آن است

بستان و بنوش شادی ما

جامی که به از شراب جان است

از ما نکند کناره معشوق

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه