ای مرهم ریش و مونس جانم
چندین به مفارقت مرنجانم
ای راحت اندرون مجروحم
جمعیت خاطر پریشانم
گویند بدار دستش از دامن
تا دست بدارد از گریبانم
آن کس که مرا به باغ میخواند
بی روی تو میبرد به زندانم
وین طرفه که ره نمیبرم پیشت
وز پیش تو ره به در نمیدانم
یک روز به بندگی قبولم کن
روز دگرم ببین که سلطانم
ای گلبن بوستان روحانی
مشغول بکردی از گلستانم
زان روز که سرو قامتت دیدم
از یاد برفت سرو بستانم
آن درّ دو رسته در حدیث آمد
وز دیده بیوفتاد مرجانم
گویند صبور باش از او سعدی
بارش بکشم که صبر نتوانم
ای کاش که جان در آستین بودی
تا بر سر مونس دل افشانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از سعدی به احساس عمیق عشق و دلتنگی اشاره دارد. شاعر از محبوبش بهعنوان مرهم دردها و مونس روحش یاد میکند و از دوری او رنج میکشد. او نمیتواند از محبتش جدا شود و این جدایی را برایش غیرقابل تحمل میداند. شاعر احساس میکند که بدون محبوبش در زندان است و نمیداند چگونه به او نزدیک شود. او از این که روزی سزاوار محبت او بوده، ابراز شادی میکند و روز دیگر خود را بهعنوان سروری میبیند که به عشقش وابسته است. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که صبرش در برابر عشق و دلتنگی ناتوان است و آرزو میکند که جانش در دستش بود تا عشقش را ابراز کند.
هوش مصنوعی: ای درمان درد و همراه جانم، چرا اینقدر من را با جدایی غمگین میکنی؟
ای آرامش بخش درون مجروح من؛ آسایش خاطر پریشان من.
هوش مصنوعی: میگویند او را از دامن خود دور کن تا از گریبان من دست بردارد.
هوش مصنوعی: آن کسی که مرا به باغی دعوت میکند، بدون وجود تو باعث میشود که در احساس محدودیت و اسارت قرار بگیرم.
هوش مصنوعی: این جالب است که نمیتوانم به سمت تو بروم و از آن سو هم نمیدانم چگونه باید از تو دور شوم.
هوش مصنوعی: یک روز من را به عنوان خدمتگزار بپذیر، و در روز دیگر ببین که چگونه به مقام سلطنت رسیدهام.
هوش مصنوعی: ای گل خوشبو و زیبای باغ روحانی، تو باعث مشغول شدن من از گلستانم شدی.
هوش مصنوعی: از آن روزی که قامت زیبای تو را دیدم، درخت سرو باغم را فراموش کردم.
هوش مصنوعی: دو نوع مروارید در داستانها ذکر شده است و من این مرجان را از چشمانم میاندازم.
هوش مصنوعی: میگویند که صبور باش، اما من سعدی، نمیتوانم صبر کنم و بار سنگین او را حمل کنم.
هوش مصنوعی: ای کاش که جانم در دستم بود تا بتوانم آن را به مونس و معشوق خود تقدیم کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
از کرده خویشتن پشیمانم
جز توبه ره دگر نمی دانم
کارم همه بخت بد بپیچاند
در کام زبان همی چه پیچانم
این چرخ به کام من نمی گردد
[...]
عاشق و خسته و پریشانم
چاره درد عاشقی نمی دانم
چون نام لب تو بر زبان رانم
از دست مگس گریخت، نتوانم
شوریدهٔ آن لبان میگونم
آشفته طرهٔ پریشانم
دیوانهٔ حرفهای موزونم
[...]
ای بخت بد ای مصاحب جانم
ای وصل تو گشته اصل حرمانم
ای بی تو نگشته شام یک روزم
ای باتو نرفته شاد یک آنم
ای خرمن عمر از تو بر بادم
[...]
بگرفت باز درد گریبانم
زن دست ای حکیم بدرمانم
سختم فشار داد بهم بستان
از چنگ شیر شرزه غژمانم
باریک تر ز مویم و این انده
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.