گنجور

 
سعدی

دیدار تو حلِّ مشکلات است

صبر از تو خلاف ممکنات است

دیباچهٔ صورت بدیعت

عنوان کمال حُسن ذات است

لب‌های تو خضر اگر بدیدی

گفتی: «لب چشمهٔ حیات است!»

بر کوزهٔ آبْ نِه دهانت

بردار که کوزهٔ نبات است

ترسم تو به سِحرِ غمزه یک روز

دعوی بکنی که معجزات است

زهر از قِبَل تو نوشدارو

فحش از دهن تو طیبات است

چون روی تو صورتی ندیدم

در شهر، که مُبطِل صلات است

عهد تو و توبهٔ من از عشق

می‌بینم و هر دو بی‌ثبات است

آخر نگهی به سوی ما کن

کاین دولتِ حُسن را زکات است

چون تشنه بسوخت در بیابان

چه فایده گر جهان فرات است

سعدی غم نیستی ندارد

جان دادن عاشقان، نجات است

 
 
 
غزل ۵۳ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۵۳ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
غزل شمارهٔ ۵۳ به خوانش امیر اثنی عشری
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
شاه نعمت‌الله ولی

آئینهٔ ذات عین ذات است

ذات است که مجمع صفات است

بی‌ جود وجود حضرت او

عالم به تمام فانیات است

می نوش مدام دُردی درد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
ابن عماد

هم مطلع آفتاب ذات است

هم مشرق انجم صفات است

نشاط اصفهانی

شمشیر تو چشمه ی حیات است

زنجیر تو حلقه ی نجات است

هم روی تو خوبتر ز خوبی

هم ذات تو برتر از صفات است

در دفتر عشق تو دو عالم

[...]

افسر کرمانی

شمشیر تو چشمه حیات است

زنجیر تو حلقه نجات است

گیسوی دراز تاب دارت

سر رشته عمر ممکنات است

هر عقده از آن سیاه ساحر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه