ما سپر انداختیم گر تو کمان میکشی
گو دل ما خوش مباش گر تو بدین دلخوشی
گر بکشی بندهایم ور بنوازی رواست
ما به تو مستأنسیم تو به چه مستوحشی
گفتی اگر درد عشق پای نداری گریز
چون بتوانم گریخت تا تو کمندم کشی
دیده فرودوختیم تا نه به دوزخ برد
باز نگه میکنم سخت بهشتی وشی
غایت خوبی که هست قبضه و شمشیر و دست
خلق حسد میبرند چون تو مرا میکشی
موجب فریاد ما خصم نداند که چیست
چاره مجروح عشق نیست به جز خامشی
چند توان ای سلیم آب بر آتش زدن
کآب دیانت برد رنگ رخ آتشی
آدمی هوشمند عیش ندارد ز فکر
ساقی مجلس بیار آن قدح بی هشی
مست می عشق را عیب مکن سعدیا
مست بیفتی تو نیز گر هم از این می چشی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و درد ناشی از آن است. شاعر به معشوق میگوید که اگر او تیر کمان را میکشد و دلش را به بازی میگیرد، نباید دلش را خوش کند، زیرا خودش را در دست او میبیند و به او وابسته است. اگر معشوق بخواهد، میتواند او را بکشد یا با ناز و نوازش به او محبت کند. شاعر خود را تسلیم معشوق میداند و به عشق او راضی است، حتی اگر به سرنوشت سختی دچار شود. او همچنین اشاره دارد که در دنیای عشق، برخی مشکلات و دردها وجود دارد که تنها با خاموشی میتوان به آنها پاسخ داد. در نهایت، شاعر از عشق و بیخبری در مستی سخن میگوید و آن را امری طبیعی میداند.
هوش مصنوعی: ما تسلیم شدهایم، هرچند تو میخواهی به ما آسیب برسانی. خوشحال نباش که به این خیال خوشی دلخوشی، زیرا ما از این وضعیت راضی نیستیم.
هوش مصنوعی: اگر تو ما را بکشید، ما بندهی تو هستیم و اگر به ما محبت کنی، کار درستی است. ما به تو عادت کردهایم و تو به چه چیزی ناراحت و ناامید هستی؟
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی درد عشق را تحمل کنی، برو. چون اگر بخواهم، میتوانم از تو دور شوم تا تو به دامم نیفتی.
هوش مصنوعی: چشمهایم را گشودم تا به جهنم نروم و به دقت به بهشت نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: بهترین چیزی که وجود دارد، در دست گرفتن شمشیر و قدرت است و مردم حسرت این را دارند، چون تو باعث میشوی که من به مرگ نزدیک شوم.
هوش مصنوعی: دلیل فریاد ما را دشمن نمیداند و چارهای برای درد ناشی از عشق جز سکوت وجود ندارد.
هوش مصنوعی: سلیم، چند بار میتوانی با آب، آتش را خاموش کنی؟ زیرا آبی که از دیانت مینوشی، رنگ و بوی آتش را میبرد.
هوش مصنوعی: انسان باهوش از فکر و اندیشه نمیتواند از شادی و لذت بهرهمند شود، بنابراین بیا و آن جام شراب را بیاور که بیخیالی و شادابیاش را تجربه کنیم.
هوش مصنوعی: عشق و شیدایی را عیب نگذار، سعدی. اگر تو هم از این عشق بچشیدی، ممکن است خودت نیز در حال مستی بیفتی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
یا ملکالمحشر، ترحم لا ترتشی
کل سقیط ردی ترحمه تنعش
تحبس ارواحنا فی صورت صورت
فی ورق مدرک جل عن المنقش
نورک شعشاعه یخرق حجب الدجی
[...]
بر دم تیغ کجت سر بنهم از خوشی
تا مگر از مکرمت دست بخونم کشی
بلبل اگر بر گلی نغمه سرا شد بباغ
روی تو گر بنگرد پیشه کند خامشی
دزد بود هوشیار در گذر کاروان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.