مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست
که راحت دل رنجور بیقرار منست
به خواب در نرود چشم بخت من همه عمر
گرش به خواب ببینم که در کنار منست
اگر معاینه بینم که قصد جان دارد
به جان مضایقه با دوستان نه کار منست
حقیقت آن که نه در خورد اوست جان عزیز
ولیک درخور امکان و اقتدار منست
نه اختیار منست این معاملت لیکن
رضای دوست مقدم بر اختیار منست
اگر هزار غمست از جفای او بر دل
هنوز بنده اویم که غمگسار منست
درون خلوت ما غیر در نمیگنجد
برو که هر که نه یار منست بار منست
به لالهزار و گلستان نمیرود دل من
که یاد دوست گلستان و لالهزار منست
ستمگرا دل سعدی بسوخت در طلبت
دلت نسوخت که مسکین امیدوار منست
و گر مراد تو اینست بیمرادی من
تفاوتی نکند چون مراد یار منست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عمیق عشق و وابستگی شاعر به محبوبش میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویری زیبا و غمانگیز، احساسات خود را منتقل میکند و بیان میکند که بوی نسیم سحر، او را به یاد محبوبش میاندازد. او به این نکته اشاره میکند که حتی اگر در زندگی دچار غم و رنج باشد، همچنان به عشق و محبت او وفادار است. در دل شاعر، هیچکس جز محبوب جایی ندارد و او از هر چیزی که غیر از عشق او باشد، پرهیز میکند. در نهایت، شاعر بیان میکند که حتی اگر محبوبش بخواهد او را بیپناه بگذارد، باز هم او را دوست دارد و به عشق او ادامه خواهد داد. این شعر نشاندهنده عمق احساسات و وفاداری شاعر به یارش است.
هوش مصنوعی: آیا بوی خوش زلف معشوق من تنها نسیم صبحگاهی است که دل ناآرام و رنجورم را آرام میکند؟
چشم اقبال من هرگز از خواب بیرون نمیآید، اگر در خواب او را ببینم که در کنار من است.
اگر با چشمم ببینم که او قصد جانم را دارد، مضایقه در جان برای دوستان کار من نیست.
واقعیت این است که جان عزیز من لایق او نیست، اما همین در توان من است.
این معامله به اختیار من نیست، اما رضایت دوست بر اختیار من مقدم است.
اگر هزار غم از بیمهری او بر دلم نشسته، هنوز هم بنده او هستم که او گشایندهی غمهای من است.
در خلوت ما هیچکس جز دوست جا نمیگیرد. برو که هرکس یار من نیست، باری بر من است.
دل من به باغ و گلزار نمیرود، چون یاد آن دوست گلستان و لالهزار من است.
ای ستمگر؛ دل سعدی در تمنای تو سوخت، اما دل تو نسوخت که این بیچاره امیدوار من است.
و اگر خواست تو نرسیدن من به خواستهام است، تفاوتی نمیکند چون من به خواستهام که رضایتِ توست میرسم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
سلام من برسان ای نسیم باد صبا
بدان دیار که آنجا مقام یار منست
نیازمندی من عرضه ده بحضرت یار
چنانکه لایق این عهد استوار منست
و گر ملول نگردد بگویش آهسته
[...]
سحاب سیل فشان چشم رودبار منست
سموم صاعقه سوز آه پر شرار منست
غم ارچه خون دلم می خورد مضایقه نیست
که اوست در همه حالی که غمگسار منست
هلال اگر چه به ابروی یار می ماند
[...]
ره حریف گرفتم که شیشه یار منست
خرد پیاده شد از من که می سوار منست
جراحتم همه راحت شد از سعادت عشق
گلی که در ره من بکشفد ز خار منست
اگر درستیی در کار جام و مینا هست؟
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۴۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.