آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست
موقف آزادگان بر سر میدان اوست
ره به در از کوی دوست نیست که بیرون برند
سلسله پای جمع زلف پریشان اوست
چند نصیحت کنند بیخبرانم به صبر
درد مرا ای حکیم صبر نه درمان اوست
گر کند انعام او در من مسکین نگاه
ور نکند حاکمست بنده به فرمان اوست
گر بزند بیگناه عادت بخت منست
ور بنوازد به لطف غایت احسان اوست
میل ندارم به باغ انس نگیرم به سرو
سروی اگر لایقست قد خرامان اوست
چون بتواند نشست آن که دلش غایبست
یا بتواند گریخت آن که به زندان اوست
حیرت عشاق را عیب کند بی بصر
بهره ندارد ز عیش هر که نه حیران اوست
چون تو گلی کس ندید در چمن روزگار
خاصه که مرغی چو من بلبل بستان اوست
گر همه مرغی زنند سخت کمانان به تیر
حیف بود بلبلی کاین همه دستان اوست
سعدی اگر طالبی راه رو و رنج بر
کعبه دیدار دوست صبر بیابان اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و شوق خود نسبت به معشوق میپردازد. او به بیان احساسات عمیق و وابستگیاش به محبوب میپردازد و اشاره میکند که دلش همچون گوی در دست محبوب و در میدان عشق است. شاعر بیان میکند که راهی برای فرار از عشق وجود ندارد و هرگونه نصیحتی که در مورد صبر بشنود، نمیتواند دردی که به عشق احساس میکند را درمان کند. او به قدرت و لطف معشوق اشاره کرده و این نکته را بیان میکند که حتی اگر در عشقش مورد بیمهری قرار گیرد، باز هم به محبوبش وابسته است. شاعر به زیبایی معشوق و عدم توانایی دیگران در درک این عشق اشاره میکند و در نهایت به این نتیجه میرسد که عشق حقیقی به صبر و تحمل نیاز دارد و راه رسیدن به محبوب در تلاش و تحمل و صبر نهفته است.
هوش مصنوعی: کسی که دل من مانند گوی در میدان بازی اوست، در میدان آزادگان در حال نمایش قدرت و شجاعت خود است.
هوش مصنوعی: راهی به دروازه دوست وجود ندارد که بتواند جداییم را از او قطع کند، چرا که زنجیر پای من به گیسوی پریشان او بسته است.
هوش مصنوعی: بعضی از افراد ناآگاه مدام مرا به صبر و تحمل کردن دردهایم تشویق میکنند، اما ای حکیم، میدانم که صبر خود درمانی برای درد من نیست.
هوش مصنوعی: اگر لطف و عنایت او به من بیچاره باشد، پس توجهی نکند و من بیچاره به او وابستهام.
هوش مصنوعی: اگر کسی بیدلیل به من آسیبی بزند، این نشانهی عادت و سرنوشت من است، و اگر به من محبت کند و مرا نوازش کند، این لطف و رحمت اوست.
هوش مصنوعی: نمیخواهم در باغی باشم و آرامش بگیرم، اگر زیبایی و جذابیت آن سرو بلند ومحبوب را نداشته باشم.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است کسی که دلش در کنار نیست، بتواند در کنار دیگران بنشیند؟ یا آیا کسی که در بند و اسیر است، میتواند از آن زندان فرار کند؟
هوش مصنوعی: عشاق را حیرت و شگفتی زیباست، اما کسی که بینا نیست و درک نمیکند، از شادی و لذتهای عشق بهرهای نخواهد برد. هر که در عشق حیران نیست، در واقع از خوشیها و لذتهای آن بیخبر است.
هوش مصنوعی: تو همچون گلی هستی که در چمن زندگی کسی آن را ندیده است، به ویژه اینکه عاشق و پرندهایی چون من به دنبال تو و زیباییهایت هستم.
هوش مصنوعی: اگر همه پرندگان با کمان به تیراندازی بپردازند، چه بسا افسوس باشد برای بلبل که این همه استعداد و هنر در او نهفته است.
هوش مصنوعی: اگر کسی خواهان ملاقات دوست باشد، باید سختیهای سفر و صبری چون صبر سالک در بیابان را تحمل کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ساحت کون و مکان عرصه میدان اوست
گوی زمین و سپهر در خم چوگان اوست
تا خم زلف دوتا ریخته اندر قفا
سلسله کائنات جمله پریشان اوست
درد چه درمان کدام چشم بنه بر قضا
[...]
بطور عز و شرف کلیم حیران اوست
بطور الیاس و خضر زنده به احسان اوست
به قصر اجلال وی که عرش میدان اوست
ستاده کروبیان محو و نثا خوان اوست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.