چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن
تیرباران قضا را جز رضا جوشن مکن
هر که ننهادهست چون پروانه دل بر سوختن
گو حریف آتشین را طوف پیرامن مکن
جای پرهیز است در کوی شکرریزان گذشت
یا به ترک دل بگو یا چشم وا روزن مکن
کیست کاو بر ما به بیراهی گواهی میدهد
گو ببین آن روی شهرآرا و عیب من مکن
دوستان هرگز نگردانند روی از مهر دوست
نی معاذالله قیاس دوست از دشمن مکن
تا روان دارد روان دارم حدیثش بر زبان
سنگدل گوید که یاد یار سیمین تن مکن
مردن اندر کوی عشق از زندگانی خوشتر است
تا نمیری دست مهرش کوته از دامن مکن
شاهد آیینهست و هر کس را که شکلی خوب نیست
گو نگه بسیار در آیینه روشن مکن
سعدیا با ساعد سیمین نشاید پنجه کرد
گرچه بازو سخت داری زور با آهن مکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای پسر گر عاشقی دعوی ما ومن مکن
از صفا تن را چو جان گردان وجان را تن مکن
بامدادان گر نبینی روی چون خورشید دوست
روز را شب دان وچشم خود بدو روشن مکن
چون نمی سوزی چو شمع اندر شب سودای یار
[...]
در چراغ حکمت از مغز خرد روغن مکن
جز به نور عشق راه معرفت روشن مکن
حکمت از خود جوی و از یونان و یونانی مخواه
از کنار خوشه چینان دانه در خرمن مکن
عشق بازان را قوام جسم از قوت دل است
[...]
دشمن خود گر نهای، ما را به خود دشمن مکن
در بغل چون شیشه داری، سنگ در دامن مکن
بر شکست گوهرم دستی نداری ای حسود
بهر سودن، آب چون گرداب در هاون مکن
شرم بادت از ید بیضای بیرونق کلیم
[...]
دوستت گر دست داد اندیشه دشمن مکن
تیر دلدوز نظر را غیر جان جوشن مکن
پیر کنعان را بگو یوسف عزیز مصر شد
خویشتن را ممنون عبث از بوی پیراهن مکن
پای بند سوزنی مانده مسیحت بر فلک
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.