گنجور

 
سعدی

خرامان از درم بازآ کت از جان آرزومندم

به دیدار تو خوشنودم به گفتار تو خرسندم

اگر چه خاطرت با هر کسی پیوندها دارد

مباد آن روز و آن خاطر که من با جز تو پیوندم

کسی مانند من جستی زهی بدعهد سنگین‌دل

مکن کاندر وفاداری نخواهی یافت مانندم

اگر خود نعمت قارون کسی در پایت اندازد

کجا همتای من باشد که جان در پایت افکندم

به جانت کز میان جان ز جانت دوست‌تر دارم

به حق دوستی جانا که باور دار سوگندم

مکن رغبت به هر سویی به یاران پراکنده

که من مهر دگر یاران ز هر سویی پراکندم

شراب وصلت اندر ده که جام هجر نوشیدم

درخت دوستی بنشان که بیخ صبر برکندم

چو پای از جاده بیرون شد چه نفع از رفتن راهم

چو کار از دست بیرون شد چه سود از دادن پندم

معلم گو ادب کم کن که من ناجنس‌ شاگردم

پدر گو پند کمتر ده که من نااهل فرزندم

به خواری در پی‌ات سعدی چو گرد افتاده می‌گوید

پسندی بر دلم گردی که بر دامانت نپسندم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل ۳۷۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل ۳۷۶ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عراقی

اگر فرصت دهد، جانا، فراقت روزکی چندم

زمانی با تو بنشینم، دمی در روی تو خندم

درآ شاد از درم خندان که در پایت فشانم جان

مدارم بیش ازین گریان، بیا، کت آرزومندم

چو با خود خوش نمی‌باشم، بیا ، تا با تو خوش باشم

[...]

مولانا

بیا هر کس که می خواهد که تا با وی گرو بندم

که سنگ خاره جان گیرد بپیوند خداوندم

همی‌گفتم به گل روزی زهی خندان قلاوزی

مرا گل گفت می دانی تو باری کز چه می خندم

خیال شاه خوش خویم تبسم کرد در رویم

[...]

سعدی

من از تو هیچ نبریدم که هستی یار دلبندم

تو را چون بنده‌ای گشتم به فرمانت کمر بندم

سواری چیست و چالاکی دلم بستی به فتراکی

خوشا و خرما آن دل که باشد صید دلبندم

بدین خوبی بدین پاکی که رویت ( چون مهی خاکی )

[...]

اوحدی

از آن لب چون به یک بوسه من بیمار خرسندم

نخواهم شیشهٔ نوش و نباید شربت قندم

مگر یزدان به روی من در وصل تو بگشاید

و گرنه من در گیتی به روی خود فرو بندم

نشان مهر ورزیدن همان باشد که: هر ساعت

[...]

سیف فرغانی

نگارا تا ترا دیدم دل اندر کس نمی بندم

ز خوبان منقطع کردی بری از خویش و پیوندم

بجز تو گر دل و جان را بود آرام و پیوندی

دگر با دل نیارامم دگر با جان نپیوندم

تو داری روی همچون گل من شوریده چون بلبل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه