عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست
کان که عاشق شد از او حکم سلامت برخاست
هر که با شاهد گلروی به خلوت بنشست
نتواند ز سر راه ملامت برخاست
که شنیدی که برانگیخت سمند غم عشق
که نه اندر عقبش گَرد ندامت برخاست
عشق غالب شد و از گوشهنشینان صلاح
نام مستوری و ناموس کرامت برخاست
در گلستانی کآن گلبن خندان بنشست
سرو آزاد به یک پای غرامت برخاست
گل صدبرگ ندانم به چه رونق بشکفت
یا صنوبر به کدامین قد و قامت برخاست
دی زمانی به تکلف بر سعدی بنشست
فتنه بنشست چو برخاست قیامت برخاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره قدرت و تأثیر عشق بر عقل و احساسات انسان است. شاعر بیان میکند که وقتی انسان عاشق میشود، عقلش وادار به انتقاد میشود، چرا که عشق به معنای رهایی از قید و بندها و ملامتهاست. هرکس در کنار محبوب خود قرار گیرد، نمیتواند از سرزنش و ملامت فرار کند و عشق او را تسلیم میکند. همچنین شاعر به زیباییهای طبیعی مانند گل و سرو اشاره دارد و میگوید که عشق توانایی ایجاد تغییرات شگرفی در زندگی و احساسات دارد. در نهایت، اشاره به فتنه و قیامت به تصویر کشیدن شدت و عمق احساسات عاشقانه است.
ملامت: سرزنش و زخم زبان. / جناس اشتقاق: عشق، عاشق / تضاد: عشق، عقل. / معنی : عشق ورزیدم و عاشق شدم و آنگاه عقل، مرا سرزنش کرد و گفت که هرکس عاشق شود، دیگر مشمول حکم سلامت نیست و بیمار خواهد بود. - منبع: شرح غزلهای سعدی
-شاهد: معشوق زیبا. / تشبیه (صفت تشبیهی): گل روی (روی گل مانند) / ردالقافیه: تکرار قافیه مصراع اول در مصراع چهارم / استعاره مکنیه: راه ملامت (راه شهر ملامت) / تضاد: نشست، برخاست. / معنی: هرکس که با زیباروی گل چهره در خلوت و به طور پنهانی همنشینی کرد، محال است که بتواند خود را از سرزنش شدن در امان دارد، یعنی همواره در معرض سرزنش قرار دارد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
سمند: اسب. / تشبیه: غم عشق به سمند و ملامت به گرد (اضافه تشبیهی) / جناس تام: که (ضمیر)، که (حرف ربط) / تناسب: انگیختن، سمند، گرد برخاستن. / معنی: آیا شنیده ای که کسی اندوه عاشقی را چونان اسبی برانگیزد و سرزنش به سان گرد و غباری در پی او بلند نشود؟ یعنی عشق ورزیدن و سرزنش شدن توامان است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
صلاح: تقوا و پرهیزگاری ،شایسته / مستوری: تقوا و پاکدامی ،نجابت و پارسایی / ناموس :آوازه و شهرت / 12/6-:کرامت / تضاد: گوشه نشینان با برخاست / جناس زاید: نام، ناموس. / معنی: شور عاشقی بر پرهیزگاران صالح اندیش و خلوت گزیده چیره گشت و کارشان به رسوایی کشید و شهرت و اعتبارشان در پاکدامنی و بزرگواری از میان رفت. - منبع: شرح غزلهای سعدی
سرو آزاد: سرو درختی است همیشه سبز که قامت معشوق را بدان تشبیه کنند و بر سه قسم است: سرو آزادکه شاخه های آن راست رُسته، سرو سهی که دو شاخه اش راست رسته و سرو ناز که شاخه هایش متمایل است . (گل و گیاه در ادبیات منظوم فارسی) / به غرامت برخاستن: خسارت و تاوان دادن، و در اصطلاح صوفیه نوعی تشبیه است که اگر صوفی در مراحل سیر و سلوک مرتکب لغزش و خطا می شد، به فرمان پیر و مرشد خود می بایست به عنوان مجازات نزدیک در بر یک پا بایستد تا اینکه مرشد از خطای او درگذرد و اورا عفو کند / به یک پای غرامت برخاست: برای پرداخت تاوان بر یک پای ایستاد، اشاره ای به یک تنه (پا) داشتن سرو دارد. / استعاره مصرحه: گل بن خندان(معشوق زیبا )/ تناسب: گلستان،گل بن، سرو / تشبیه مضمر و تفضیلی: معشوق به سرو و برتری معشوق بر آن / تضاد: بنشست،برخاست. / معنی: در گلستانی که آن معشوق زیباروی بنشیند،سرو که سنبل راستی و اعتدال است،در برابر او باید تاوان بپردازد و از این روی است که بر یک پای ایستاده است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
گل صد برگ: "گلی است زرد رنگ که به هندی گنیدا گویند و به معنی هر گلی که نسبت دیگر اقسام خود برگ بسیار داشته باشد که در محاوره دیار ما آن را هزاره گویند، ورد مضاعف، سوری، پرپر" . (لغت نامه ذیل صد برگ) / صنوبر:- 3/34. / تشبیه مضمر و تفضیلی:معشوق به گل صد برگ و صنوبر و برتری او بر گل صد برگ و صنوبر / تناسب: گل، برگ، شکفتن، صنوبر. / معنی: نمی دانم گل صد برگ با کدام زیبایی خود در برابر معشوق شکفت و درخت صنوبر با کدام اعتدال و بلندی در مقابل او خودنمایی آغاز کرد؟
دی: دیروز / برِ: نزدِ / تکلف: منّت، ریا و تزویر / کنایه: قیامت برخاستن (شور و غوغا و آشوب به پا شدن) / تضاد:نشستن ،برخاستن. / جناس تام: بنشست (جلوس کرد) بنشست (فرو نشست) و برخاست (بلند شد) برخاست (بر پا شد)/ ایهام ترادف: قیامت در معنای غیر منظورش ،یعنی قایم شدن و بر پای ایستادن، مترادف است با برخاستن. / معنی: دیروز معشوق با اکراه و بی میلی در کنارسعدی نشست و هنگامی که نشست، شورو غوغا فروکش کرد و چون برخاست که برود، از قیام او شور و غوغا و هیاهو به پا شد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
هان کجایی که ز هجرانت قیامت برخاست
فتنه بنشان که دگر باره ملامت برخاست
بی تو برخاست قیامت ز وجودم آری
هر کجا عشقِ تو بنشست قیامت برخاست
منم آن عاشقِ بیچاره مسکین که مرا
[...]
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین، کز تو سلامت برخاست
که شنیدی که در این بزم، دمی خوش بنشست؟
که نه در آخرِ صحبت به ندامت برخاست
شمع اگر زان لبِ خندان به زبان، لافی زد
[...]
در چمن یار چو با آن قد و قامت برخاست
سرو بنشست ز دعوی و قیامت برخاست
دلبر امروز کمربست و بقامت برخاست
مست از خانه برون رفت و قیامت برخاست
سرو ننشست دگر گرچه بگل ماند ز شرم
بتماشای تو ز آندم که بقامت برخاست
آنکه در سایه بالای تو بنشست بخاک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.