به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی
به صد دفتر نشاید گفت حسبالحال مشتاقی
کِتابٌ بالِغٌ مِنّی حَبیباً مُعْرِضاً عَنّی
أَنِ افْعَلْ ما تَری إِنّي عَلی عَهْدی وَ میثاقی
نگویم نسبتی دارم به نزدیکان درگاهت
که خود را بر تو میبندم به سالوسیّ و زرّاقی
أَخِلّائی وَ أَحْبابی ذَروا مِنْ حُبِّهِ مابی
مَریضُ العِشْقِ لا یَبْری وَ لا یَشْکو إِلَی الرّاقی
نشان عاشق آن باشد که شب با روز پیوندد
تو را گر خواب میگیرد نه صاحب درد عشاقی
قُمِ امْلَأْ وَ اسْقِنی کَأْساً وَ دَعْ ما فیهِ مَسْموماً
أَما أَنْتَ الَّذی تَسْقی فَعَیْنُ السُّمِّ تَرْیاقی
قدح چون دور ما باشد به هشیاران مجلس ده
مرا بگذار تا حیران بماند چشم در ساقی
سَعی فی هَتْکیَ الشّانی وَ لَمّا یَدْرِ ما شانی
أَنَا المَجْنونُ لا أَعْبا بِإِحْراقٍ وَ إِغْراقِ
مگر شمس فلک باشد بدین فرخنده دیداری
مگر نفس ملک باشد بدین پاکیزه اخلاقی
لَقیتُ الْأُسْدَ فِی الغاباتِ لا تَقْوی عَلی صیدی
وَ هَذَا الظَّبْیُ فی شیرازَ یسبینی بِأَحْداقِ
نه حسنت آخری دارد نه سعدی را سخن پایان
بمیرد تشنه مستسقی و دریا همچنان باقی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
نامه ای است از من به دوستی که از من گریزان است / هر چه می خواهی، انجام بده؛ قطعاً من بر عهد و پیمان خود هستم.
دوستان و یارانم مرا رها کنید در باره آنچه از دوستی او به من رسیده است (یعنی سرزنشم نکنید که با این دوستی چه به روزم آمده) بیمار عشق نه بهبود می یابد و نه به پادزهر پناه می برد.
برخیز و جام را پر کن و از آن به من بنوشان و کار نداشته باش که آنچه در جام است سمی است اگر تو ساقی و نوشاننده باشی سم و زهر عینا پادزهر است.
دشمنم در بی آبرو کردن من کوشید در حالی که از کار/منزلت من بی خبر است / من دیوانه ام و از سوزاندن و غرق کردن باکی ندارم.
شیرهای زیادی را در بیشه ها دیدم که نتوانستند مرا به دام اندازند و این بچه آهو در شیراز با حدقه های چشمش مرا اسیر کرد. (حدقه کمانیِ چشم را به کمند تشبیه کرده که همین شکلی است).
مستسقی شخصی که بیماری تشنگی دارد و هرچه آب بخورد باز تشنه تر می شود . سعدی می گوید نه حسن تو تمامی دارد و نه سخن سعدی در وصف حسن تو تمام شدنی است بلکه سعدی چونان تشنه ای است که آب گوارای وصف کردن تو را اینقدر می نوشد تا بمیرد ولی دریای حسن تو به جای خود باقی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل 586 خوانش آقای محمدی
بیت ششم مصرع دوم تَسْقِی با الف مقصوره (تسقا) خوانده شده است باید با «ای» خوانده شود
بیت هشتم یَدرِ به فتح ر خوانده شده است
غزل 586 خوانش خانم عندلیب
بیت 5 صاحِب به فتح ح خوانده شده است
بیت ششم مصرع دوم عَیْنُ به کسر ع خوانده شده - السُّمِّ به فتح س و ضم م خوانده شده (السَّمُّ)
بیت هشتم یَدرِ به فتح ر خوانده شده است
بیت هشتم أَنَا المَجْنونُ لا أَعْبا بِإِحْراقٍ وَ إِغْراقِ – إِحْراقٍ باید با تنوین خوانده شود (إِحْراقِن)
بیت 10 مصرع اول تَقْوی با الف مقصوره خوانده شده (تقوا) باید با «ای» خوانده شود. – مصرع دوم الظَّبْیُ بدون ال خوانده شده است.
غزل 586 خوانش آقای جراح زاده
بیت 4 مصرع اول حُبِّهِ با ة خوانده شده (حُبَّةٍ)
بیت ششم 6 تَسْقِی با الف مقصوره (تَسْقا) خوانده شده - السُّمِّ به فتح س و ضم م خوانده شده (السَّمُّ)
بیت هشتم 8 الشّانی با همزه الشأني خوانده شده بِإِحْراقٍ به فتح همزه خوانده شده است (بِأَحْراقٍ)
بیت 10 مصرع اول تَقْوی با الف مقصوره خوانده شده (تقوا) باید با «ای» خوانده شود.
غزل 586 خوانش آقای کاکایی
بیت ششم 6 اسْقِنی به فتح قاف خوانده شده – تَسْقِی با الف مقصوره (تَسْقا) خوانده شده - عَیْنُ به کسر ع خوانده شده - السُّمِّ به فتح س و ضم م خوانده شده (السَّمُّ)
بیت هشتم أَنَا المَجْنونُ لا أَعْبا بِإِحْراقٍ وَ إِغْراقِ – إِحْراقٍ باید با تنوین خوانده شود (إِحْراقِن)
بیت 10 مصرع اول تَقْوی با الف مقصوره خوانده شده (تقوا) باید با «ای» خوانده شود.
غزل 586 خوانش خانم تهرانی نسب
بیت 4 مصرع اول حُبِّهِ به فتح ب خوانده شده - یَبْریٰ به صورت یَبْرِی خوانده شده - مصرع دوم عَیْنُ به کسر ع خوانده شده - السُّمِّ به فتح س و فتح م خوانده شده (السَّمَّ)
بیت 10 مصرع دوم شیراز مجرور خوانده شده (شیرازِ) یا باید بر آن وقف شود یا با فتح ز (شیرازَ) خوانده شود چون شیراز غیرمنصرف است و کسره نمی گیرد.
غزل 586 خوانش خانم بازیان
بیت 6 مصرع اول اسْقِنی به فتح ق خوانده شده – مصرع دوم تَسْقِی با الف مقصوره (تَسْقا) خوانده شده - السُّمِّ به فتح س خوانده شده (السَّمّ)
بیت هشتم 8 بِإِحْراقٍ باید با تنوین خوانده شود.
بیت 10 مصرع اول تَقْوی با الف مقصوره خوانده شده (تقوا) باید با «ای» خوانده شود.- مصرع دوم الظَّبْیُ با همزه در آخر کلمه خوانده شده الظَّبْئُ – یَسْبینی یَسَبیینی خوانده شده
اگر سوزد درون تو چو عود خام، ای ساقی
بیابی بوی عودی را که بوی او بود باقی
یکی ساعت بسوزانی، شوی از نار نورانی
بگیری خلق ربانی، به رسم خوب اخلاقی
چو آتش در درونت زد، دو دیدهٔ حس بردوزد
[...]
دلا یک رنگ شو با ما مپوش از زرق زراقی
مکن تر دامنی بر خشک و بستان ساغر از ساقی
مخور با خویش وگر خوردی به یاد دوست خور باری
که ناید از سموم بادیه جلاب پَر آقی
سقاک الله قدح بستان ز دست ترک یغمایی
[...]
گراز دور الستت هست جامی باقی ای ساقی
بیا بشکن که مخمورم، خمارم زان می باقی
من از عشق تو میمیرم، بگو: کاخر چه تدبیرم؟
که زد مار غمم بر دل نه تریاق است و نه راقی
ز تاب لعل و آب می، فکندی آتشی بر ما
[...]
مضی فی غفلة عمری، کذلک یذهب الباقی
ادر کأسا و ناولها، الا یا ایها الساقی
شراب عشق، میسازد تو را از سر کار آگه
نه تدقیقات مشائی، نه تحقیقات اشراقی
الا یاریح! ان تمرر علی وادی أخلائی
[...]
شد آخر روز بر ناییی و میل دل همان باقی
بلا گردید ضعف پیری و طغیان مشتاقی
ز بی باکی و رندی منفعل بودم چه دانستم
که در پیری کشد کارم به سالوسی و زراقی
فقیهان شاهد عادل نویسندم صلاح آنست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.