روز وصلم قرار دیدن نیست
شب هجرانم آرمیدن نیست
طاقت سر بریدنم باشد
وز حبیبم سرِ بریدن نیست
مطرب از دست من به جان آمد
که مرا طاقت شنیدن نیست
دست بیچاره چون به جان نرسد
چاره جز پیرهن دریدن نیست
ما خود افتادگان مسکینیم
حاجت دام گستریدن نیست
دست در خون عاشقان داری
حاجت تیغ برکشیدن نیست
با خداوندگاری افتادم
کش سر بنده پروریدن نیست
گفتم ای بوستان روحانی
دیدن میوه چون گَزیدن نیست
گفت سعدی خیال خیره مبند
سیب سیمین برای چیدن نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات عمیق خود درباره عشق و جدایی میپردازد. او به عدم امکان دیدار با معشوق اشاره میکند و میگوید که تحمل درد جدایی را ندارد. شاعر حسرت و بیچارگی عاشقان را بیان میکند و معتقد است که زندگی با این دردها ادامه ندارد. همچنین از قضاوتهای منفی در مورد عشق و زیباییهای آن میگوید و در نهایت به این نتیجه میرسد که نباید به خیالهای غیرواقعی وابسته بود و باید از واقعیتهای موجود درس گرفت.
قرار: پایداری و استواری، تاب و توان / آرمیدن: قرار و آسایش، سکون. / تضاد: روز و شب، وصل و هجران / معنی: در روز وصال و رسیدن به معشوق قرار و آرام خود را از کف می دهم. در شب جدایی هم نمی توانم دوری او را تحمّل نمایم و خواب به دیدگانم نمی آید. - منبع: شرح غزلهای سعدی
"م" در "سر بریدنم" ضمیر متّصل مفعولی است. / کنایه: سر کاری داشتن (قصد انجام کاری داشتن ) / جناس مرکّب: بین سر بریدن ( جدا کردن سر از بدن ) ، سر بریدن ( اندیشهٔ جدایی ). / معنی: سر بریدن در راه معشوق را تحمّل می کنم، امّا اندیشهٔ جدایی از محبوب را به خود راه نمی دهم. - منبع: شرح غزلهای سعدی
مطرب: به طرب آرنده، رامشگر و نوازنده. / کنایه: به جان آمدن ( به ستوه آمدن و به درد سر افتادن ). / معنی: نوازنده از این روی که من در اثر اندوه عشق سرِ شنیدن آوای او را ندارم، از دست من خسته و بی تاب شده است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
ایهام: جان ۱_ روان ۲_معشوق. / معنی: آنگاه که عاشق درمانده از دست یافتن به معشوق عزیز همچون جان خویش ناامید گردد، چاره ای جز پیراهن دریدن ندارد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
مسکین: بیچاره و بی نوا / کنایه: افتادگان (درماندگان و ناتوانان، عاشقان ) / معنی: ما در راه عشق تو آن بیچارگان به دام افتاده ای هستیم که نیازی نیست برای اسارت، در راهشان دام گسترده شود. - منبع: شرح غزلهای سعدی
کنایه: دست در چیزی داشتن ( قدرت و توانایی در چیزی داشتن ). / معنی: تو بر ریختن خون عاشقان قادری، پس نیازی به کشیدن شمشیر برای ریختن خون آنان وجود ندارد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
خداوندگار: سرور و رییس، خواجه / پروریدن: حمایت و نوازش کردن. / کنایه: سر چیزی داشتن(قصد و توجه به چیزی داشتن). / معنی: با مولا و سروری سر و کار پیدا کرده ام که به فکر نوازش بندگان خویش نیست. - منبع: شرح غزلهای سعدی
روحانی: مکان روحانی، جای پاک و پاکیزه و باصفا، منسوب به روح، یعنی آنچه از مقولهٔ روح و جان باشد. / گزیدن: بریدن و قطع کردن، چیدن (لغت نامه ) / استعارهٔ مصرّحه: بوستان روحانی (معشوق زیبا و روحانی) / استعارهٔ مرکّب: مصراع دوم به قرینهٔ ابیات پیشین در معنای مجازی به علاقهٔ مشابهت به کار رفته است. / معنی: به او گفتم: ای معشوقی که از عالم بالایی، همان طور که دیدن میوه مثل چیدن و گاز زدن آن نیست، تنها با مشاهدهٔ چهرهٔ زیبایت بهره مندی از آن حاصل نمی شود. - منبع: شرح غزلهای سعدی
خیره: بیهوده و باطل / خیال بستن: تصوّر کردن / استعارهٔ مصرّحه: سیب سیمین (چانهٔ سفید رنگ یا غبغب و پستان ) / استعارهٔ مرکّب: مصراع دوم که در معنای غیر حقیقی خود به کار رفته است. / معنی: گفت ای سعدی، خیال باطل به خود راه مده، زیرا این چانهٔ نقره فام من مثل سیب نیست که بتوان آن را چید، بلکه باید به مشاهده ای از آن بر روی درخت ِ قامت بسنده کرد. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
سیب سیمین برای چیدن نیست
زو نصیب تو غیر دیدن نیست
بی تو از دردم آرمیدن نیست
وز توأم طاقت بریدن نیست
گر تو شمشیر میکشی ما را
زهرة آه بر کشیدن نیست
آه ما با نو کی رسد کانجا
[...]
روز وصلم قرار دیدن نیست
شب هجرانم آرمیدن نیست
چون زرم بهر نوخریدن نیست
چاره جز کهنه را دریدن نیست
یک تن بی لحاف و زیر افکن
[...]
وقت برقع ز رخ کشیدن نیست
رخ بپوشان که تاب دیدن نیست
بر من خسته بین و تند مران
که مرا قوت دویدن نیست
با که گویم غمت که در مجلس
[...]
چشمه خور برای دیدن نیست
آتش از بهر آرمیدن نیست
سر برند از درخت و سرسبز است
نخل را تاب سر بدیدن نیست
گر بگوید حدیث عشق زبان
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.