تو آن نهای که دل از صحبت تو برگیرند
و گر ملول شوی صاحبی دگر گیرند
و گر به خشم برانی، طریق رفتن نیست
کجا روند که یار از تو خوبتر گیرند؟
به تیغ اگر بزنی بیدریغ و برگردی
چو روی باز کنی، دوستی ز سر گیرند
هلاک نفس به نزدیک طالبان مراد
اگر چه کارِ بزرگست، مختصر گیرند
روا بود همه خوبان آفرینش را
که پیش صاحبِ ما، دست بر کمر گیرند
قمر مقابله با روی او نیارد کرد
و گر کند همه کس عیب بر قمر گیرند
به چند سال نشاید گرفت مُلکی را
که خسروانِ ملاحت، به یک نظر گیرند
خدنگ غمزهٔ خوبان خطا نمیافتد
اگر چه طایفهای زهد را سپر گیرند
کم از مطالعهای بوستان سلطان را
چو باغبان نگذارد کز او ثمر گیرند
وصال کعبه میسر نمیشود سعدی
مگر که راه بیابان پرخطر گیرند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و جذابیت معشوق و دشواریهای عشق سروده شده است. شاعر میگوید که هیچکس نمیتواند از عشق محبوب خود دل برگرداند و اگر او ناراحت شود، دیگران نمیتوانند جای او را بگیرند. حتی اگر معشوق در خشم باشد، هیچکس نمیتواند او را ترک کند، زیرا زیباییاش بینظیر است. همچنین اشاره میکند که عشق به معانی عمیقتری مثل وصال و دوستی نیاز دارد و با زحمت و تلاش میتوان به آن دست یافت. در نهایت، شاعر بر سختی یافتن عشق واقعی تأکید میکند و میگوید که باید بر موانع غلبه کرد تا به وصال محبوب رسید.
صحبت: مصاحبت و همنشینی / ملول: آزرده و دلتنگ / صاحب: ملازم و همراه، انیس و دمساز / کنایه: دل از کسی یا چیزی برگرفتن (ترک و چشم پوشی از کسی یا چیزی کردن) / جناس اشتقاق: صحبت، صاحب / جناس زاید: گر، دگر / معنی: تو آن یاری نیستی که بتوان از مصاحبت تو دل برکند و یا چنانچه آزرده و دلتنگ گردی، بتوان به جای تو به همنشینی دیگر دل بست. - منبع: شرح غزلهای سعدی
خوبتر: زیباتر / جناس زاید: گر، گیر / جناس اشتقاق: رفتن، روند / معنی: و اگر با خشم عاشق را از خویش برانی راهی جز ماندن با تو وجود ندارد. به راستی راندگان تو به کجا روند که یاری بهتر و زیباتر از تو بیابند؟ - منبع: شرح غزلهای سعدی
برگشتن: گردیدن، گردا گرد گشتن / روی باز کردن: نقاب برداشتن و چهره نشان دادن. / معنی: اگر بی محابا با شمشیر بزنی و برگردی به محض اینکه روی بگشایی، عاشقانت دوباره عشق و دوستی از سر میگیرند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
نفس: خود و خویشتن / طالبان مراد: خواهندگان و جویندگان کام و آرزو / کنایه: مختصرگرفتن (بی اهمیت دانستن، آسان گرفتن ) / تضاد: بزرگ، مختصر / معنی: اگر چه هلاک کردن خود کاری است بزرگ؛ اما مراد جویان و طالبان یار، این جان سپاری در راه دوست را حقیر می شمارند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
روا بودن: شایسته و سزاوار بودن / خوبان آفرینش: زیبارویان عالم / صاحب: معشوق و همدم / کنایه: دست بر کمر گرفتن (اظهار عجز کردن، تسلیم شدن). / معنی: شایسته است که تمام زیبارویان عالم در برابر همنشین ما سر تسلیم فرود آورند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
معنی: ماه قادر نیست که در برابر چهره او دعوی زیبایی و درخشندگی نماید و چنانچه چنین ادعایی داشته باشد مردم در می یابند که ماه نیست و بر او عیب می نهند. / مقابله: رویارویی و در برابر هم قرار گرفتن، «در اصطلاح نجومی نظر ستاره به ستاره دیگر به فاصله نصف دور فلک که یک صد و هشتاد درجه باشد؛ یعنی شش برج، در اصطلاح نجوم یکی از نظرات خمسه است و آن چنان است که میان دو کوکب ۱۸۰ درجه فاصله باشد.» (لغت نامه) / یارستن: توانستن / ايهام تناسب: بين «مقابله» در معنای غیر منظورش در اینجا با «قمر» / تشبيه تفضیلی: برتری چهره زیبا و درخشان معشوق از ماه / نوعى ردّ الصدر على العجز: قمر. - منبع: شرح غزلهای سعدی
نشاید: از مصدر شایستن، نتواند / ملاحت: نمکین بودن زیبا و دلربا بودن / نظر: نگاه / استعارة مکنيه: خسروان ملاحت / معنی: سرزمینی را که شاهان ملاحت با یک نگاه تسخیر می کنند در چند سال هم نمی توان تصاحب کرد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
خدنگ: -> ۳۸٫۲ / غمزه: ناز و عشوه، اشاره به چشم و ابرو / طایفه زهد: گروه و جماعتی که اهل زهد و پارساییاند، در اینجا مصدر در معنی اسم فاعل به کار رفته است؛ یعنی زهد در معنی زاهد میباشد. / تشبیه: غمزه به خدنگ (اضافه تشبیهی) و زهد به سپر مانند شده است. / تناسب: خدنگ، سپر. / معنی: کرشمه های زیبارویان به سان تیری است که به خطا نمی رود؛ اگرچه برخی از مردم در پناه پرهیزگاری خود که چونان سپری است، پناه گیرند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
کم از: لااقل، اقلاً / مطالعه: نگریستن، نظر کردن / ثمر: میوه / تناسب: بوستان، باغبان، ثمر. / معنی: ای کاش اکنون که باغبان نمیگذارد از بوستان زیبای سلطان ملاحت میوهای برگیرند دست کم اجازه دهد تا نگاهی بر آن بیفکنند! - منبع: شرح غزلهای سعدی
معنی: ای سعدی، رسیدن به کعبه میسّر نخواهد شد مگر آنکه خطر راه بیابان را به جان بخرند. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به مجلسی که از روی نو پرده بر گیرند
چراغ و شمع بر افروختن ز سر گیرند
چو در محاوره آنی به منطق شیرین
لب و دهان تو صد نکته بر شکر گیرند
ز خاک راه تو گو روی ما غبار بگیر
[...]
ز روی پردگی ما چو پرده بر گیرند
به روی پرده نکویان پرده در گیرند
چنانم از ستمت کز پی تسلی خویش
بلا کشان تو از حال من خبر گیرند
به آب عفو بشو جرم عالمی ورنه
[...]
ز جان خویش اگر عاشقان نظر گیرند
گمان مکن نظر از روی یار برگیرند
مرا بکشت غم یار لیک از آن شادم
که کشتگان غمش زندگی ز سر گیرند
مرا ز حالت مجنون خبر دهند دو دوست
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۱ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.