چشم خدا بر تو ای بدیع شمایل
یار من و شمع جمع و شاه قبایل
جلوه کنان میروی و باز میآیی
سرو ندیدم بدین صفت متمایل
هر صفتی را دلیل معرفتی هست
روی تو بر قدرت خدای دلایل
قصه لیلی مخوان و غصه مجنون
عهد تو منسوخ کرد ذکر اوایل
نام تو میرفت و عارفان بشنیدند
هر دو به رقص آمدند سامع و قایل
پرده چه باشد میان عاشق و معشوق
سد سکندر نه مانع است و نه حایل
گو همه شهرم نگه کنند و ببینند
دست در آغوش یار کرده حمایل
دور به آخر رسید و عمر به پایان
شوق تو ساکن نگشت و مهر تو زایل
گر تو برانی کسم شفیع نباشد
ره به تو دانم دگر به هیچ وسایل
با که نگفتم حکایت غم عشقت
این همه گفتیم و حل نگشت مسائل
سعدی از این پس نه عاقلست نه هشیار
عشق بچربید بر فنون فضایل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
حسن بدیع تو ای خجسته شمایل
فتنه ایام گشت و شور قبایل
بار دل عاشقانت زلف دو تا کرد
ورنه نبودی بدین صفت تمایل
از که بپوشم حدیث عشق که باشد
[...]
هر دل شیدا که شد به روی تو مایل
باز نگردد به صدهزار دلایل
سرو فرازنده از قیام تو بی پا
مهر فروزنده از جمال تو زایل
حلقهٔ گیسوی تو کمند مجانین
[...]
ماه من، ای بدر آفتاب شمایل
شاه من، ای خسرو خجسته خصایل
دیده ترسا به هیچ دیر و کلیسا
چون تو ندیده بتی بدیع شمایل
فتنه چشمت بلای جان بزرگان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.