گنجور

 
سعدی

دلبرا! پیش وجودت همه خوبان عدمند

سروران بر در سودای تو خاک قدمند

شهری اندر هوَست سوخته در آتش عشق

خلقی اندر طلبت غرقهٔ دریای غمند

خون صاحب‌نظران ریختی، ای کعبهٔ حسن

قتل اینان که روا داشت که صید حرمند؟

صنم اندر بلد کفر پرستند و صلیب

زلف و روی تو در اسلام صلیب و صنمند

گاه گاهی بگذر در صف دل‌سوختگان

تا ثناییت بگویند و دعایی بدمند

هر خم از جعد پریشان تو زندان دلی‌ست

تا نگویی که اسیران کمندِ تو کمند

حرف‌های خط موزون تو پیرامن روی

گویی از مشک سیه بر گل سوری رقمند

در چمن سرو ستادست و صنوبر خاموش

که اگر قامت زیبا ننمایی بچمند

زین امیران ملاحت که تو بینی بر کس

به شکایت نتوان رفت که خصم و حکمند

بندگان را نه گزیرست ز حکمت نه گریز

چه کنند ار بکشی ور بنوازی خدمند

جور دشمن چه کند گر نکشد طالب دوست

گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به همند

غم دل با تو نگویم که تو در راحت نفس

نشناسی که جگرسوختگان در المند

تو سبک‌بارِ قوی‌حال کجا دریابی؟

که ضعیفان غمت بارکشان ستمند

سعدیا عاشق صادق ز بلا نگریزد

سست عهدان ارادت ز ملامت برمند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل ۲۴۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل ۲۴۶ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سعدی

همچنین پیش وجودت همه خوبان عدمند

گرچه در چشم خلایق همه زیبا آیند

سعدی

همین شعر » بیت ۱

دل‌برا! پیش وجودت همه خوبان عدمند

سروران بر در سودای تو خاک قدمند

خیالی بخارایی

ای دل از باطن آن فرقه که صاحب قدمند

همّتی خواه که این طایفه اهل کرمند

آبروی ابد از اشک ندامت بطلب

که شهانند کسانی که ندیم ندمند

با غمت یاری جان و دلم امروزی نیست

[...]

آشفتهٔ شیرازی

آن دو چشم تو که در زیر دو ابروی خمند

چون دو مستند که پیوسته پی قصد همند

چشمهایت زنگه و آن دو لبان از خنده

آفت خیل عرب فتنه ملک عجمند

شبنم آسا بر خورشید جمالت عدمند

[...]

وفایی شوشتری

ناظران رخت ای ماه مقیم حرمند

خادمان حرمت جمله ملایک خدمند

عَلَم حُسن بر افراز و برافروز جهان

تا بدانند که شیران همه شیر علمند

سایهٔ سرو قدت گر، به چمن باز افتد

[...]

جیحون یزدی

راز دانان عرفائی که بکیهان علمند

در حضور تو ندانسته صمد از صنمند

بخردان پیش تو چون پیش سمینی ورمند

نی نی ارباب خرد نزد وجودت عدمند

غروی اصفهانی

عاکفان حرمت قبلۀ اهل کرمند

واقف از نکتۀ سر بستۀ لوح و قلمند

خاکساران تو ماه فلک ملک حدوث

جان نثاران تو شاه ملکوت قدمند

خرقه پوشان تو تشریف ده شاهانند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

معرفی ترانه‌های دیگر