روی تو خوش مینماید آینهٔ ما
کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا
چون می روشن در آبگینهٔ صافی
خویِ جمیل از جمالِ روی تو پیدا
هر که دمی با تو بود یا قدمی رفت
از تو نباشد به هیچ روی شکیبا
صیدِ بیابان سر از کمند بپیچد
ما همه پیچیده در کمند تو عمدا
طایرِ مسکین که مهر بست به جایی
گر بِکُشندش، نمیرود به دگر جا
غیرتم آید شکایت از تو به هر کس
درد اَحِبّا نمیبرم به اطبّا
برخیِ جانت شوم که شمع افق را
پیش بمیرد چراغدانِ ثریا
گر تو شکرخنده آستین نفشانی
هر مگسی طوطیی شوند شکرخا
لعبت شیرین اگر تُرُش ننشیند
مدعیانش طمع کنند به حلوا
مردِ تماشای باغِ حسن تو سعدیست
دستْ فرومایگان برند به یغما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت چهره معشوق میپردازد و از تأثیر آن بر دل و روح عاشق صحبت میکند. شاعر با استفاده از نمادها و تصاویر زیبا، نشان میدهد که چگونه عشق و زیبایی معشوق اثرگذاری عمیقی بر زندگی و احساسات وی دارد. او بیان میکند که هر کس لحظهای با معشوق باشد، نمیتواند از یاد او رها شود. همچنین شاعر به حس غیرت و درد عشق نیز اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه زیبایی معشوق باعث میشود دیگران به او طمع کنند و عاشق در عشق خود گرفتار گردد. در نهایت، او به ارزش وجود معشوق در زندگیاش و تأثیر آن بر طبیعت و دیگران اشاره میکند.
آینهی ما (منظور از باطن و فطرت) چهرهی تو را به خوبی نشان میدهد، زیرا آینهی ما پاک است و چهرهی تو هم زیباست.
مانند شراب صاف و روشن که از شیشه جلوهی زیبایی دارد، فطرت نیکوی تو نیز از چهرهی زیبای تو پیداست.
هر کس لحظهای با تو بود یا چند قدمی با تو راه رفت، دیگر به هیچگونه نمیتواند آرام و قرار داشته باشد.
حیوان وحشی از دام فرار میکند در حالی که ما از قصد، در دام عشق تو خود را گرفتار کردهایم.
پرندهی بیچارهای که دلبستهی جایی شد، اگر او را بکشند هم به جای دیگر نمیرود.
به غیرتم بر میخورد که از دست تو به هر کس شکایت کنم؛ من دردی از طرف معشوق باشد را هرگز برای درمان پیش طبیب نمیبرم.
من فدای تو میشوم همانطور که ثریا (خوشهی پروین) پیش از طلوع خورشید میمیرد و محو میشود.
اگر تویی که خندهای مانند شکر داری، مدعیان لافزن را از خودت دور نکنی، هر فرومایهای خود را عاشق تو میپندارد.
معشوق شیرین اگر تندی نکند و خشمگین نشود، مدعیان دروغین به خوردن حلوای او طمع خواهند ورزید.
فقط سعدی شایستهی تماشای چهرهی مانند باغ توست زیرا لافزنان دروغگو به جای تماشا به غارت دست خواهند زد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
عاقبت کار نیک باید فردا
عاقبت کار، نیک باشد حقا
روی نهادهست کار شاه به بالا
دیدهٔ ما روشنست و کار هویدا
باغ شد از ابر پر ز لؤلؤ لالا
راغ شد از باد پر ز عنبر سارا
شد به هوا درگسسته رشتهٔ گوهر
شد به زمین برگشاده اَزهَر دیبا
کوه ز لالهگرفت سرخی بُسََّد
[...]
اول دفتر به نام ایزد دانا
صانع پروردگار حی توانا
اکبر و اعظم، خدای عالم و آدم
صورت خوب آفرید و سیرت زیبا
از در بخشندگی و بندهنوازی
[...]
بس بمساجد شدیم بهر تولا
مسجد اقصی کجاست؟ مسجداقصا؟
مسجد اقصای ماست بلده طیب
مسجد اقصی کجاهاست؟ «دنی فتدنا»
مسجد اقصی ظهور قدس تجلی
[...]
ای به گلستان هزار نرگس شهلا
در گل گلزار عارضت به تماشا
لاله و گل از تجلی تو به خوبی
قمری و بلبل ز شوق تو به علالا
در رخ روز از رخ تو بارقه مهر
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۴۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.