روندگان مقیم از بلا نپرهیزند
گرفتگان ارادت به جور نگریزند
امیدواران دست طلب ز دامن دوست
اگر فروگسلانند در که آویزند
مگر تو روی بپوشی و گر نه ممکن نیست
که اهل معرفت از تو نظر بپرهیزند
نشان من به سر کوی میفروشان ده
من از کجا و کسانی که اهل پرهیزند
بگیر جامه صوفی بیار جام شراب
که نیک نامی و مستی به هم نیامیزند
رضای دوست به دست آر و دیگران بگذار
هزار فتنه چه غم باشد ار برانگیزند
مرا که با تو که مقصودی آشتی افتاد
رواست گر همه عالم به جنگ برخیزند
به خونبهای منت کس مطالبت نکند
حلال باشد خونی که دوستان ریزند
طریق ما سر عجزست و آستان رضا
که از تو صبر نباشد که با تو بستیزند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بیان حالات و احساسات افرادی میپردازد که در پی محبت و ارتباط با خدا و دوستان هستند. شاعر از کسانی سخن میگوید که از مشکلات و بلاها نمیترسند و به وفاداری خود به دوستان ادامه میدهند. او به اهمیت امید و اهل معرفت اشاره میکند و بیان میدارد که هرچند مشکلات فراوان است، اما رضایت و محبت دوست بر همه چیز مقدم است. در نهایت، او به سادگی مسیر تواضع و رضا را میپذیرد و بر این نکته تأکید میکند که در مقابل مشکلات و فتنهها، تنها باید به محبت و ارادت به دوست تکیه کرد.
مقیم: پیوسته و دایم، آن که در جایی آرام کند، مستقر و برقرار / ارادت: دوستی از روی اخلاص و توجه خاص. / پارادوکس: روندگان، مقیم. / معنی: رهروان کوی عشق و طریقت در حالی که مقیم کوی معشوقند، از سختی و بلا روی گردان نیستند و آنان که اسیر ارادت دوست شده اند، با دیدن ستم نمی گریزند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
فروگسلاندن: بریدن و جدا کردن / استعاره مکنیه: دست طلب / کنایه: در کسی آویختن (متوسل به کسی شدن). / معنی: اگر امیدواران دست طلب از دامن دوست برگیرند در دامن چه کسی بیاویزند؟ - منبع: شرح غزلهای سعدی
مگر: کلمه استثناست در معنی الّا، به غیر، به جز (لغت نامه) / اهل معرفت: اهل شناخت و آگاهی / نظر: نگاه / کنایه: روی پوشیدن (پنهان شدن). / معنی: مگر آنکه تو چهره خویش را از دوستدارانت بپوشانی، وگرنه امکانی ندارد که عارفان چشم از تو برگیرند و از مشاهدهات پرهیز کنند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
اهل پرهیز: اهل زهد و پارسایی / معنی: سراغ مرا از سر کوی مِی فروشان بگیر و آنجا را به جویندگان من نشان بده. من کجا و آنان که اهل صلاح و پرهیزگاری هستند کجا؟! - منبع: شرح غزلهای سعدی
صوفی: پیرو طریقت تصوف - > ۱۴٫۶ / جامه صوفی گرفتن و در مقابل جام شراب آوردن: اشاره است به گرو گذاشتن خرقه برای تهیه شراب که سعدی بارها از آن یاد کرده است. / جناس زاید: جامه، جام / تضاد معنوی: نیکنامی، مستی. / معنی: این دلق صوفیانه مرا بگیر و در ازایش شرابی به من ده؛ زیرا نمی توان مستی و نیکنامی را با هم داشت. - منبع: شرح غزلهای سعدی
رضا: خشنودی و موافقت / گذاشتن: رها کردن. / معنی: خشنودی و رضایت دوست را بجوی و دیگران را رها کن؛ زیرا اهمیتی ندارد اگر آنان هزار فتنه برپای کنند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
مقصود: مطلوب، منظور / تضاد: آشتی، جنگ. / معنی: اگر مرا با تو که مقصود و غرض اصلی هستی صلح و آشتی برقرار گردد، دیگر مهم نیست که تمام مردم عالم با من سر جنگ و ستیز داشته باشند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
خونبها: تاوان و دیهٔ ریخته شدن خون و کشته شدن کسی / ایهام: حلال باشد ۱ - حرام و نجس نیست. ۲ - جایز و رواست. / معنی: هیچ کس نمیتواند خونبهای مرا از تو طلب نماید؛ زیرا خونی که دوستان بریزند، حلال و جایز است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
آستان: درگاه و پیشگاه. / اضافه اقترانی: سر عجز / استعاره مکنیه: آستان رضا. / معنی: راه ما این است که سر ناتوانی بر آستان رضای تو بنهیم؛ زیرا نمی توان با تو به خصومت برخاست و جنگید؛ چون از آن پس جدایی از تو مطرح می گردد و نمی توان بر آن شکیبا بود. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند
هزار فتنه به هر گوشهای برانگیزند
چگونه انس نگیرند با تو آدمیان
که از لطافت خوی تو وحش نگریزند
چنان که در رخ خوبان حلال نیست نظر
[...]
صباح عید ز بهر صبوح برخیزند
بر آتش دل ما آب زندگی ریزند
بحال گوشه نشینان بغمزه پردازند
هزار فتنه بهر گوشه ای برانگیزند
نفس نفس چو مسیحا ز لب شفا بخشند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.