چنان در قید مهرت پای بندم
که گویی آهوی سر در کمندم
گهی بر درد بی درمان بگریم
گهی بر حال بی سامان بخندم
مرا هوشی نماند از عشق و گوشی
که پند هوشمندان کار بندم
مجال صبر تنگ آمد به یک بار
حدیث عشق بر صحرا فکندم
نه مجنونم که دل بردارم از دوست
مده گر عاقلی ای خواجه پندم
چنین صورت نبندد هیچ نقاش
معاذالله من این صورت نبندم
چه جانها در غمت فرسود و تنها
نه تنها من اسیر و مستمندم
تو هم بازآمدی ناچار و ناکام
اگر بازآمدی بخت بلندم
گر آوازم دهی من خفته در گور
برآساید روان دردمندم
سری دارم فدای خاک پایت
گر آسایش رسانی ور گزندم
و گر در رنج سعدی راحت توست
من این بیداد بر خود میپسندم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر شدت عشق و وابستگی عاطفی شاعر به محبوبش است. شاعر میگوید که به قدری در قید محبت او گرفتار است که احساس میکند مانند آهو در دام افتاده است. او در حالتی از غم و شادی متناوب به سر میبرد و موقعیت خود را بیسازمان توصیف میکند. شاعر در عشق خود، حتی نمیتواند به نصیحتهای دیگران توجه کند و صبرش تمام شده است. او تأکید میکند که عشقش به محبوبش به گونهای عمیق است که نمیتواند از او دل بکند و هیچ هنرمندی نمیتواند مانند او زیبایی و عاطفه را به تصویر بکشد. در نهایت، او اگر چه رنج میکشد، اما این درد را بر خود پسندیده و تسلیم گردیده است.
هوش مصنوعی: من به اندازهای در عشق تو گرفتارم که گویی مانند آهو در دام اسیری.
هوش مصنوعی: گاهی بر درد و رنجی که هیچ درمانی ندارد، اشک میریزم و گاهی به وضعیت نامعقول و آشفتهام میخندم.
هوش مصنوعی: عشق چنان مرا مجذوب کرده که دیگر نه عقل و هوش برایم باقی مانده و نه قدرت شنیدن نصیحتهای افراد خردمند را دارم.
هوش مصنوعی: فرصت صبر من تمام شد و یکباره داستان عشق را با صدای بلند در دل صحرا فریاد زدم.
هوش مصنوعی: من مجنون نیستم که از دوستیام دست بردارم. اگر تو آدم عاقلی هستی، نصیحتی به من بکن.
هوش مصنوعی: هیچ نقاشی نمیتواند به این زیبایی و کمال چهرهای را ترسیم کند؛ من هم هرگز نمیتوانم چنین چهرهای بسازم.
هوش مصنوعی: بسیاری از انسانها به خاطر غم تو دچار رنج و افسردگی شدهاند و تنها من نیستم که تحت فشار و نیاز قرار دارم.
هوش مصنوعی: تو هم ناچار و بدون موفقیت به سراغ من آمدهای، اگر هم به سراغم آمدی، خوشبختی و شانس خوبی برای من به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: اگر تو به من اجازه دهی تا آواز بخوانم، روح دردمند من که در خواب گور است بیدار خواهد شد.
هوش مصنوعی: من حاضر هستم جانم را فدای خاک پای تو کنم، اگر تو به من آرامش ببخشی، حتی اگر در عوض دردی به من برسانی.
هوش مصنوعی: اگر در مشکلات سعدی راحتی تو وجود دارد، من این ظلم را بر خود انتخاب میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دل اندر مهر آن بتروی بندم
هر آنچه او پسندد من پسندم
نذونی ای فلک که مستمندم
وامو پر بد مکه که دردمندم
بیک گردش که میکردی ببینی
چو رشته مو بسامانت ببندم
به تندی گفتم ای بخت بلندم
نه تو قصابی و من گوسپندم
شدم ایمن کزو نبود گزندم
چه دانستم که سوزد بند بندم
چو من خود را زره یکسو فگندم
گنه بر دامن رهبر چه بندم؟!
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۸ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.