رفتی و نمیشوی فراموش
میآیی و میروم من از هوش
سحر است کمان ابروانت
پیوسته کشیده تا بناگوش
پایت بگذار تا ببوسم
چون دست نمیرسد به آغوش
جور از قِبَلَت، مَقام عدل است
نیش سخنت مقابل نوش
بیکار بود که در بهاران
گویند به عندلیب، مخروش
دوش آن غم دل که مینهفتم
باد سحرش ببرد سرپوش
آن سیل که دوش تا کمر بود
امشب بگذشت خواهد از دوش
شهری مُتحَدِّثان حُسنت
الا مُتحَیِّران خاموش
بنشین که هزار فتنه برخاست
از حلقهٔ عارفان مدهوش
آتش که تو میکنی محال است
کاین دیگ فرونشیند از جوش
بلبل که به دست شاهد افتاد
یاران چمن کند فراموش
ای خواجه برو به هر چه داری
یاری بخر و به هیچ مفروش
گر توبه دهد کسی ز عشقت
از من بنیوش و پند منیوش
سعدی همه ساله پند مردم
میگوید و خود نمیکند گوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
# بلبل که به دست، شاهد افتاد (یعنی زمانی که بلبل به معشوقش برسد)، دستِ شاهد اشتباه است.
در ببیت چهارم هم بهتر است مَقام خوانده شود، مُقام محل اقامت است و مَقام توقفگاه.
خوانش آقای لیله کوهی
بیت 4 جور از قبلت مَقام عدل است – در اینجا مُقام صحیح نیست مُقام محل اقامت است و مَقام توقفگاه.
بیت 11 بلبل که به دست، شاهد افتاد – باید بعد از دست وقف شود و با کسرۀ اضافی صحیح نیست.
خوانش خانم تهرانی نسب
بیت 4 جور از قبلت مَقام عدل است – در اینجا مُقام صحیح نیست مُقام محل اقامت است و مَقام توقفگاه.
بیت 5 بیکار بود که در بهاران – به جای بیکار، بیهوده خوانده شده است هرچند زیباست ولی با نسخه مطابقت ندارد
بیت 11 بلبل که به دست، شاهد افتاد – باید بعد از دست وقف شود و با کسرۀ اضافی صحیح نیست.
خوانش خانم عندلیب
بیت 4 جور از قبلت مَقام عدل است – در اینجا مُقام صحیح نیست مُقام محل اقامت است و مَقام توقفگاه.
بیت 10 آتش که تو میکنی مُحال است - مُحال را به صورت مَحال خوانده است در حالی که این کلمه عربی است و دو معنای متفاوت دارد
بیت 11 بلبل که به دست، شاهد افتاد – باید بعد از دست وقف شود و با کسرۀ اضافی صحیح نیست.
خوانش خانم بازیان
بیت 11 بلبل که به دست، شاهد افتاد – باید بعد از دست وقف شود و با کسرۀ اضافی صحیح نیست.
آن زلف نگر بر آن بر و دوش
وان خط سیه بر آن بناگوش
هر دو شده پیش ماه و خورشید
مانندهٔ حاجبان سیهپوش
بیگرمی و بیفروغ آتش
[...]
در عشق تو ای نگار خاموش
بفزود مرا غمان و شد هوش
من عشق ترا به جان خریدم
تو مهر مرا به یاوه مفروش
هرگز نشود غمت ز یادم
[...]
آن خط دمیده بر بناگوش
ماه است ز شب شده زره پوش
درد دل عاشقان بی صبر
رنج تن بی دلان مدهوش
ای روز به روز فتنه باتو
[...]
کیوان علم سیاه بر دوش
در بندگی تو حلقه در گوش
ترسا بچهٔ شکر لبم دوش
صد حلقهٔ زلف در بناگوش
صد پیر قوی به حلقه میداشت
زان حلقهٔ زلف حلقه در گوش
آمد بر ِمن شراب در دست
[...]
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۲۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.