با فراقت چند سازم؟ برگ تنهاییم نیست
دستگاه صبر و پایاب شکیباییم نیست
ترسم از تنهایی، احوالم به رسوایی کشد
ترس تنهاییست ور نه بیم رسواییم نیست
مرد گستاخی نیَم تا جان در آغوشت کشم
بوسه بر پایت دهم چون دست بالاییم نیست
بر گلت آشفتهام بگذار تا در باغ وصل
زاغبانگی میکنم؛ چون بلبلآواییم نیست
تا مصور گشت در چشمم خیال روی دوست
چشم خودبینی ندارم روی خودراییم نیست
درد دوری میکشم گر چه خراب افتادهام
بار جورت میبرم گر چه تواناییم نیست
طبع تو سیر آمد از من جای دیگر دل نهاد
من که را جویم؟ که چون تو طبع هرجاییم نیست
سعدیِ آتشزبانم در غمت سوزان چو شمع
با همه آتشزبانی در تو گیراییم نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساس تنهایی و غم ناشی از دوری معشوق صحبت میکند. او ابراز میکند که دلش از تنهایی میخرد و ترس دارد که این تنهایی به رسوایی منجر شود. او همچنین احساس ناتوانی و ضعف دارد، ولی در عین حال عشق و شوق خود را نسبت به معشوق نشان میدهد. شاعر میگوید که با وجود دوری، همچنان عشق او را مملو از درد و رنج میکند و از اینکه دیگر کسی مانند معشوقش وجود ندارد، احساس ناامیدی میکند. در نهایت، او از آتش عشق و غم در دلش سخن میگوید که او را میسوزاند.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم با دوریات کنار بیایم؟ دیگر نشانهای از دلتنگیام باقی نمانده و قدرت صبر و تحملم نیز به پایان رسیده است.
هوش مصنوعی: میترسم از تنهاییام، چون ممکن است حال و روزم به رسوایی بیافتد. تنها چیزی که مرا میترساند، همین تنهایی است وگرنه از رسوا شدن نمیترسم.
هوش مصنوعی: من آنقدر جسور نیستم که با جانم در آغوش تو باشم و به پای تو بوسه بزنم، چون قدرتی برای بالا رفتن و نزدیک شدن به تو ندارم.
هوش مصنوعی: من به خاطر تو دلم پر از اضطراب است و میخواهم در باغ عشق، آوازی شبیه به بلبل بخوانم؛ اما از آنجا که توانایی و صدای بلبل را ندارم، به این حالت دچار شدم.
هوش مصنوعی: وقتی که تصویر محبوبم در ذهنم نقش میبندد، دیگر به خودم نگاه نمیکنم و نمیخواهم خودم را در مرکز توجه قرار دهم.
هوش مصنوعی: من به خاطر دوری تو درد میکشم، حتی اگر در شرایط بدی هستم. بار سنگین عشق و مسئولیت تو را به دوش میکشم، هرچند که قدرتش را ندارم.
هوش مصنوعی: دل تو از من خسته شده و به جای دیگری پناه برده است. حالا من باید به دنبال چه کسی بگردم؟ زیرا مانند تو در هیچجا طبع و روحانی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: سعدی، با زبان آتشین و سوزان خود در درد و غمت مانند شمع میسوزد، اما با همه این توانایی، نمیتوانم تو را جذب کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بی تو نتوانم نشستن تاب تنهائیم نیست
بی حضورت لحظه ی برگ شکیبائیم نیست
عشق و رسوائی بهم همخانه آمد از ازل
عاشقم من عاشق و پروا زرسوائیم نیست
سرو چون آن قامت موزون تو در باغ دید
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.