گنجور

 
سعدی

دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکل‌ست

هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصل‌ست

یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دل‌ست

بامدادان روی او دیدن صباح مقبل‌ست

آن که در چاه زنخدانش دل بیچارگان

چون ملک محبوس در زندان چاه بابل‌ست

پیش از این من دعوی پرهیزگاری کردمی

باز می‌گویم که هر دعوی که کردم باطل‌ست

زهر نزدیک خردمندان اگر چه قاتل‌ست

چون ز دست دوست می‌گیری، شفای عاجل‌ست

من قدم بیرون نمی‌یارم نهاد از کوی دوست

دوستان معذور داریدم که پایم در گِل‌ست

باش تا دیوانه گویندم همه فرزانگان

تَرک جان نتوان گرفتن تا تو گویی عاقل‌ست

آن که می‌گوید نظر در صورت خوبان خطاست

او همین صورت همی‌ بیند ز معنی غافل‌ست

ساربان! آهسته ران کآرام جان در محمل‌ست

چارپایان بار بر پشتند و ما را بر دل‌ست

گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست

همچنانش در میان جانِ شیرین منزل‌ست

سعدی! آسان‌ست با هر کس گرفتن دوستی

لیک چون پیوند شد خو باز کردن مشکل‌ست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل ۷۳ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل ۷۳ به خوانش دیاکو ۸۷
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۷۳ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
غزل شمارهٔ ۷۳ به خوانش امیر اثنی عشری
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
سنایی

راه عشق از روی عقل از بهر آن بس مشکلست

کان نه راه صورت و پایست کان راه دلست

بر بساط عاشقی از روی اخلاص و یقین

چون ببازی جان و تن مقصود آنگه حاصلست

زینهار از روی غفلت این سخن بازی مدان

[...]

مولانا

نقش بند جان که جان‌ها جانب او مایلست

عاقلان را بر زبان و عاشقان را در دلست

آنک باشد بر زبان‌ها لا احب الافلین

باقیات الصالحات است آنک در دل حاصلست

دل مثال آسمان آمد زبان همچون زمین

[...]

اوحدی

صورت او را ز معنی آشنایی با دلست

ورنه صورتها بسی دانم که از آب و گلست

صورت بت کافری باشد پرستیدن ولی

بت پرست ار معنی بت بازیابد واصلست

هر که او را دیده‌ای باشد، شناسد صورتی

[...]

خواجوی کرمانی

هر که مجنون نیست از احوال لیلی غافلست

وانک مجنون را بچشم عقل بیند عاقلست

قرب صوری در طریق عشق بعد معنویست

عاشق ار معشوق را بی وصل بیند واصلست

اهل معنی را از او صورت نمی بندد فراق

[...]

بیدل دهلوی

صفحهٔ دل بی‌خط زخم تو فرد باطلست

آبرو آیینهٔ ما را ز جوهر حاصلست

گر همه حرف حق است آندم‌که‌گفتی باطلست

هرچه بیرون آمد از لب‌، خارج آهنگ دلست

نیست از دست تو بیرون اختیار صید ما

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه