فراق دوستانش باد و یاران
که ما را دور کرد از دوستداران
دلم در بند تنهایی بفرسود
چو بلبل در قفس روز بهاران
هلاک ما چنان مهمل گرفتند
که قتل مور در پای سواران
به خیل هر که میآیم به زنهار
نمیبینم به جز زنهارخواران
ندانستم که در پایان صحبت
چنین باشد وفای حق گزاران
به گنج شایگان افتاده بودم
ندانستم که بر گنجند ماران
دلا گر دوستی داری به ناچار
بباید بردنت جور هزاران
خلاف شرط یاران است سعدی
که برگردند روز تیرباران
چه خوش باشد سری در پای یاری
به اخلاص و ارادت جان سپاران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دوری دوستان و یارانش شکایت میکند و احساس تنهایی و اندوه میکند. او خود را مانند بلبل در قفس میبیند، گرفتار غم و حسرت. بهرحمت یارانش و بیوفایی برخی اشاره میکند و احساس میکند که در این دنیا، دشمنان بیشتری نسبت به دوستان دارد. او به این نکته میرسد که دوستی واقعی با دردسر و مشکلات همراه است و اشاره میکند که افراد وفادار باید با جان و دل ایستادگی کنند. در نهایت، شاعر بر اهمیت صداقت و ارادت در دوستی تأکید میکند و از زیبایی چنین دوستیهایی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: دوستیها و همراهیهایش را از ما گرفت و ما را از کسانی که دوست میداشتیم جدا کرد.
هوش مصنوعی: دل من در قید تنهایی به شدت پژمرده شده، مانند بلبل که در قفس در روزهای بهار گرفتار است.
هوش مصنوعی: ما را به گونهای نادیده گرفتند که مانند کشته شدن یک مور زیر پای سواران فرقی برایشان ندارد.
هوش مصنوعی: زمانی که به جمع انسانها میروم، فقط افرادی را میبینم که در تلاشند از خطرات و مشکلات فرار کنند و به نوعی به زنهار، یعنی حفاظت و دفاع از خود، مشغولند.
هوش مصنوعی: متوجه نبودم که در پایان گفتگو، چنین نتیجهای دربارهی وفای کسانی که حق را ادا میکنند وجود دارد.
هوش مصنوعی: به گنجی با ارزش رسیده بودم، اما نمیدانستم که در آنجا خطر وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر دلی به دوستی عاشق است، ناچار باید سختیها و مشقات فراوانی را تحمل کند.
هوش مصنوعی: سعدی میگوید که اگر دوستان در روزی که تیراندازی میشود، از میدان جنگ عقبنشینی کنند، به هیچ عنوان با روحیه و شجاعت رفاقت سازگار نیست. این کار بر خلاف اصول دوستی و وفاداری است.
هوش مصنوعی: چه زیباست که انسان به خاطر محبت و وفاداری، جان خود را در پای یاری نهاد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ابوالفتح آفتاب نامداران
مظفر نام و تاج کامگاران
اگر باران نباشد در بهاران
سرشگ و آه من بس باد و باران
جهان را بس بود نالیدن من
اگر بلبل ننالد در بهاران
سحرگه بانگ من بشنو ز مطرب
[...]
همه سیمین بر و زرین سواران
پری رویان و پروین گوشواران
زلبهای چو بسد در فروشان
ز گیسوهای مشکین مشکباران
بگاه عشرت و بوس و تماشا
[...]
نشست آن شب به نوشانوش یاران
صبوحی کرد با شب زندهداران
که گر جامه بپوشد شه هزاران
نگردی تو ز خیل بیقراران
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.