باز از شراب دوشین در سر خمار دارم
وز باغ وصل جانان گل در کنار دارم
سرمست اگر به سودا برهم زنم جهانی
عیبم مکن که در سر سودای یار دارم
ساقی بیار جامی کز زهد توبه کردم
مطرب بزن نوایی کز توبه عار دارم
سیلاب نیستی را سر در وجود من ده
کز خاکدان هستی بر دل غبار دارم
شستم به آب غیرت نقش و نگار ظاهر
کاندر سراچه دل نقش و نگار دارم
موسی طور عشقم در وادی تمنا
مجروح لن ترانی چون خود هزار دارم
رفتی و در رکابت دل رفت و صبر و دانش
بازآ که نیم جانی بهر نثار دارم
چندم به سر دوانی پرگاروار گردت
سرگشتهام ولیکن پای استوار دارم
عقلی تمام باید تا دل قرار گیرد
عقل از کجا و دل کو تا برقرار دارم
زان می که ریخت عشقت در کام جان سعدی
تا بامداد محشر در سر خمار دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و شوق شربت محبت سخن میگوید. او از حالاتی چون سرخوشی و خمار بودن یاد میکند و به عشق خود اشاره میکند که در وجودش احساس میشود. از ساقی میخواهد که جامی بیاورد زیرا توبه و زهد را کنار گذاشته و به عشق روی آورده است. شاعر به کدورتهای زندگی و غبار ناشی از آن اشاره میکند و از نقش و نگار دل سخن میگوید که به خاطر عشقش در آن حک شده است. او از مجروحیت و دلتنگی خود به خاطر جدایی معشوقش میگوید و به دنبال بازگشت اوست. در پایان، شاعر به تأثیر عمیق عشق بر وجودش و احساس خمار بودنش اشاره میکند که تا پایان عمر با اوست.
هوش مصنوعی: من هنوز تحت تاثیر نوشیدن شراب دلانگیز هستم و از زیباییهای عشق محبوبم گلی در کنار دارم.
هوش مصنوعی: اگر در حال نشئه و وسواس به دور و برم بیتوجه باشم و دنیا را نادیده بگیرم، به من ایراد نگیر که در دل من عشق یار جای دارد.
هوش مصنوعی: میخواهم از تو خواهش کنم که پیالهای بیاوری، زیرا من از زهد و ریاضت گذشتهام. ساز بزن و نغمهای سر بده، چون از بازگشت به آن حال شرمندگی دارم.
هوش مصنوعی: وجود من را از جوهر ناب زندگی پر کن، زیرا از دنیای مادی بر دل من غبار نشسته است.
هوش مصنوعی: من با آب غیرت، همه زیباییها و زرق و برقهای ظاهری را شستم و پاک کردم، چون در قلبم تصاویری عمیقتر و واقعیتر دارم.
هوش مصنوعی: عشق من مانند کوه طور است و در مسیر آرزوهایم زخمخوردهام. هرگز نتوانی من را به اندازهای که خودم تجربه کردهام، ببینی و درک کنی.
هوش مصنوعی: تو رفتی و من همراهت همه چیزم را از دست دادم، حالا برگرد و دانش و صبر را به من برگردان، زیرا من نیمی از وجودم را برای تقدیم کردن به تو دارم.
هوش مصنوعی: چند بار در زندگی دچار گردابی از مشکلات و سردرگمی شدهام، اما با این حال، همیشه قدرت و ثبات در پای خود را حفظ کردهام.
هوش مصنوعی: برای اینکه دل به آرامش برسد، نیاز به عقل کامل است. اما عقل از کجا باید بیاید و دل کجاست تا بتوانم آن را ثابت نگه دارم؟
هوش مصنوعی: از آن شرابی که عشق تو در وجودم ریخته، تا روز قیامت مست و سرمستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
یا رب چه یار دارم شیرین شکار دارم
در سینه از نی او صد مرغزار دارم
قاصد به خشم آید چون سوی من گراید
گوید کجا گریزی من با تو کار دارم
من دوش ماه نو را پرسیدم از مه خود
[...]
از گلستان رویت، در دیده خار دارم
وز رهگذار کویت، در دل غبار دارم
روز الست گشتم، مست از خمار چشمت
هر دردسر که دارم، من زان خمار دارم
بیمارم از دو چشمت، آشفته از دو زلفت
[...]
ساقی بیار بوسم کز می خمار دارم
وز بحر هستی امشب میل کنار دارم
ناصح مده تو پندم کز عشق ناگزیرم
مستم بکن تو ساقی کز عقل عار دارم
در آینه شهودم کی یار رخ نماید
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.