لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
سعدی

ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر

از همه باشد گریز وز تو نباشد گزیر

تا تو مصور شدی در دل یکتای من

جای تصور نماند دیگرم اندر ضمیر

عیب کنندم که چند در پی خوبان روی

چون نرود بنده‌وار هر که برندش اسیر

بسته زنجیر زلف زود نیابد خلاص

دیر برآید به جهد هر که فرو شد به قیر

چون تو بتی بگذرد سروقد سیم ساق

هر که در او ننگرد مرده بود یا ضریر

گر نبرم ناز دوست کیست که مانند اوست

کبر کند بی خلاف هر که بود بی‌نظیر

قامت زیبای سرو کاین همه وصفش کنند

هست به صورت بلند لیک به معنی قصیر

هر که طلبکار توست روی نتابد ز تیغ

وان که هوادار توست بازنگردد به تیر

بوسه دهم بنده‌وار بر قدمت ور سرم

در سر این می‌رود بی سر و پایی مگیر

سعدی اگر خون و مال صرف شود در وصال

آنت مقامی بزرگ اینت بهایی حقیر

گر تو ز ما فارغی وز همه کس بی نیاز

ما به تو مستظهریم وز همه عالم فقیر

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل ۳۰۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۳۰۶ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مولانا

عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر

آب حیاتست عشق در دل و جانش پذیر

هر که جزِ عاشقان ماهی بی‌آب دان

مرده و پژمرده است گر چه بود او وزیر

عشق چو بگشاد رخت سبز شود هر درخت

[...]

جهان ملک خاتون

کیست به عالم مرا غیر غمت دستگیر

ای بت نامهربان هان ز غمم دستگیر

ای تو خداوند و ما از دل و جان چاکرت

هم نظر مرحمت باز مگیر از فقیر

گر بکشی بنده ام ور ننوازی غمین

[...]

جیحون یزدی

زگوهر افشان سحاب برناگیهان پیر

پران از رعب سیل سنگ بچرخ اثیر

آب بزیر گیاه آینه اندر حریر

برق بابرسیاه عکس فکن در غدیر

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جیحون یزدی
صامت بروجردی

شهی که اندر غدیر به حکم حی قدیر

گرفت بازوی او شه بشیر و نذیر

نمود بر کائنات همه صعیر و کبیر

که کرده بر مومنان خدا علی را امیر

صفای اصفهانی

غره غرای اوست قالی بدر منیر

زرای بیضا ضیاش خود بفلک مستشیر

شه صفت و شه نژاد شیر دل و شیر گیر

بهتر جمع کبار مهتر جم غفیر

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه