میل بین کان سروبالا میکند
سرو بین کاهنگ صحرا میکند
میل از این خوشتر نداند کرد سرو
ناخوش آن میلست کز ما میکند
حاجت صحرا نبود آیینه هست
گر نگارستان تماشا میکند
غافلست از صورت زیبای او
آن که صورتهای دیبا میکند
من هم اول روز دانستم که عشق
خون مباح و خانه یغما میکند
صبر هم سودی ندارد کآب چشم
راز پنهان آشکارا میکند
گر مراد ما نباشد گو مباش
چون مراد اوست هل تا میکند
یار زیبا گر بریزد خون یار
زشت نتوان گفت زیبا میکند
سعدیا بعد از تحمل چاره نیست
هر ستم کان دوست با ما میکند
تا مگس را جان شیرین در تنست
گرد آن گردد که حلوا میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
جان وصال تو تقاضا میکند
کز جهانش بیتو سودا میکند
بالله ار در کافری باشد روا
آنچه هجران تو با ما میکند
در بهای بوسهای از من لبت
[...]
آنچه موی از جور با ما می کند
راست خواهی سخت رسوا می کند
چیست مقصودش که پیش از وقت خویش
از شب من صبح پیدا می کند
زرگر ایام در بازار عمر
[...]
عقل را زین کار سودا میکند
عشق بازی بین که با ما میکند
هست که کوا مثنا میکند
هست که کآواز صدتا میکند
در سرم شوری تقاضا می کند
رغبت دیوانگی ها می کند
من نمی دانم چه دارد در حساب
راز پنهان آشکارا می کند
می نماید روی و می پوشد جمال
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.