ساقی سیمتن چه خسبی خیز
آب شادی بر آتش غم ریز
بوسهای بر کنار ساغر نه
پس بگردان شراب شهدآمیز
کابر آذار و باد نوروزی
درفشان میکنند و عنبربیز
جهد کردیم تا نیالاید
به خرابات دامن پرهیز
دست بالای عشق زور آورد
معرفت را نماند جای ستیز
گفتم ای عقل زورمند چرا
برگرفتی ز عشق راه گریز
گفت اگر گربه شیر نر گردد
نکند با پلنگ دندان تیز
شاهدان میکنند خانه زهد
مطربان میزنند راه حجیز
توبه را تلخ میکند در حلق
یار شیرین زبان شورانگیز
سعدیا هر دمت که دست دهد
به سر زلف دوستان آویز
دشمنان را به حال خود بگذار
تا قیامت کنند و رستاخیز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ساقی میخواهد که برای رفع غم و افزایش شادی، شراب را بر آتش غم بریزد و بوسهای بر کنار جام بزند. او به تلاشهایی که برای دوری از گناه در خرابات داشته اشاره میکند و از عشق و عقل صحبت میکند. عقل به او میگوید که فرار از عشق غیرممکن است و مقایسهای بین حیوانات میکند. همچنین اشارهای به خانه زهد و هنر موسیقی دارد و میگوید توبه تلخ است اما عشق شیرین و دلانگیز است. در پایان، شاعر سعدی به خود میگوید هر دم که فرصتی یافتی، از دوستیها بهره ببر و دشمنان را به حال خود بگذار.
هوش مصنوعی: ای ساقی زیبا، چرا خواب هستی؟ بیدار شو و آب خوشحالی را بر آتش غم بریز تا دلها شاد شود.
هوش مصنوعی: بوسهای به دور ساغر بزن و از شراب شیرین لذت ببر.
هوش مصنوعی: دشمنان درختان را میسوزانند و نسیم بهاری و عطر خوش را به هوا آزاد میکنند.
هوش مصنوعی: ما تلاش کردیم که دامن ما به میخانه و فساد نرسد و در مسیر درست و پرهیز از گناه باقی بمانیم.
هوش مصنوعی: عشق برتر از همه چیز است و قدرت آن شناخت را تحت تأثیر قرار میدهد، به طوری که جایی برای جدال و نزاع باقی نمیگذارد.
هوش مصنوعی: به عقل قدرتمندم گفتم، چرا از عشق دوری میکنی و راه فراری انتخاب کردهای؟
هوش مصنوعی: اگر گربهای به قدرت و شکوه شیر نر تبدیل شود، دیگر با پلنگ که دندانهایش تیز است، رقابت نمیکند.
هوش مصنوعی: شاهدان در دست افرادی زاهد جمع میشوند و در عوض، مطربان و موسیقیدانان راهی برای خود پیدا میکنند.
هوش مصنوعی: توبه را وقتی که در کنار یار شیرینزبان و خوشگفتار باشی، احساس تلخی میکند.
هوش مصنوعی: ای سعدی، هر بار که فرصتی برایت پیش میآید، با احتیاط به زلف و زیبایی دوستان نزدیک شو.
هوش مصنوعی: دشمنان را به حال خود رها کن تا روز قیامت و رستاخیز با آنچه کردهاند، مواجه شوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گرچه زردست همچو زر پشیز
یا سفیدست همچو سیم ارزیز
منم امروز بسته در سمجی
چشم بر دوخته چو مار گریز
هست پیراهنی و شلواری
نیست بر هر دو نیفه و تیریز
بر جهان دارم و روا دارم
[...]
ای سنایی به گرد حران گرد
تا بیابی ز جود ایشان چیز
نزد نادیدگان و نااهلان
کی بود بذل و همت و تمییز
کودک خرد بیخرد بدهد
[...]
نرگسم وعده کرد و داد پیاز
شکرم وعده کرد و داد مویز
عوض در بمن نمود شبه
بدل زر بمن رسید پشیز
نیست انبان بی سر و پایان
[...]
پلپلی چند را بر آتش ریز
غلغلی در فکن به آتش تیز
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.