گنجور

 
جهان ملک خاتون امیرخسرو دهلوی

فهرست زیر شامل اشعاری است که در نسخه‌های دیوان‌های هر دو سخنور آمده است و به هر دو منتسب است:


  1. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۷ :: امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۱

    جهان ملک خاتون (بیت ۱): آن مرغ که بود زیرکش نام - افتاده به هر دو پای در دام

    امیرخسرو دهلوی (بیت ۱): آن مرغ که بود زیرکش نام - افتاده به هر دو پای در دام



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - ستایش شاه شجاع:کسی که شمع جمال تو در نظر دارد - ز آتش دل پروانه کی خبر دارد


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۹:کسی که شمع جمال تو در نظر دارد - ز آتش دل پروانه کی خبر دارد


  2. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹:فدا کردم به غم‌های تو جان را - که دارد تازه غم‌هایت جهان را


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹:صبا نو کرد باغ و بوستان را - پیاله داد نرگس ارغوان را


  3. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲:ای رخت آیینه ی لطف خدا - زلف تو دلبند و لعلت دلگشا


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲:شاخ نرگس را ببرد اینک صبا - سهل باشد بردن از کوری عصا


  4. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶:همیشه میل نگارم بود به سوی جفا - نه مهر در دل سنگین او بود نه وفا

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲:درون دیده نشستی و دل شدت ماوا - نظر چرا نکنی دلبرا ز مهر به ما


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱:گذشت عمر و هنوز از تقلب و سودا - نشسته ام مترصد میان خوف و رجا


  5. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹:دردمندم از لب لعلت بده درمان ما - کز رخ چون خورفکندی آتشی در جان ما

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰:آه و صد آه از جفای چرخ بی سامان ما - دل پر از دردست از او، او کی کند درمان ما

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱:آتشی از رخ چرا افکنده ای در جان ما - همچو زلفت ای صنم بشکسته ای پیمان ما


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲:گنج عشق تو نهان شد در دل ویران ما - می زند زان شعله دایم آتشی در جان ما


  6. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹:ای عارض زیبای تو خندیده بر گلزارها - وز بوی زلف دلکشت آشفته شد بازارها


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳:در خم گیسوی کافر کیش داری تارها - بهر گمره کردن پاکانست این زنارها


  7. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳:ای خجل از شرم رویت آفتاب - وی ز تاب هجر تو دلها کباب

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴:ای ز رویت خیره چشم آفتاب - وی به مهر روی تو دل‌ها کباب

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰:دوش روی یار می دیدم به خواب - آن خیال خواب بودم یا سراب

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲:تا تو بر رخ داده ای از زلف تاب - آتشی افکنده ای در شیخ و شاب


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱:زاد چون از صبح روشن آفتاب - ساقی خورشید رو در ده شراب

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲:ای ترا در دیده من جای خواب - دیده بی خوابم از تو جای آب


  8. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱:ای عزیزان تا به کی باشد ز غم حالم خراب - تا به کی باشد دل و جانم چنین در اضطراب


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹:باز برقع بر رخ چون ماه بربستی نقاب - گوییا در زیر ابری رفت ناگه آفتاب

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸:ای تمامی خواب من برده ز چشم نیم خواب - وی سراسر تاب من برده ز زلف نیم تاب


  9. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳:بیش از این سر ز من بی دل و بیهوش متاب - بی دلی را ز ره لطف و کرامت دریاب


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰:روز عید است به من ده می نابی چو گلاب - که ازان جام شود تازه ام این جان خراب


  10. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴:چون غنیمت بود شب مهتاب - وصل ما را ز لطف خود دریاب


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹:ماهرویا، به خون من مشتاب - کشتن عاشقان که دید صواب


  11. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵:بیا که پیک نظر می دوانم از چپ و راست - که تا کجا چو تو سروی به باغ جان برخاست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲:کدام سرو به بالای دوست ماند راست - بگو دلا و به بستان نظر کن از چپ و راست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۹:دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و راست - به جست و جوی نگاری که نور دیده ماست


  12. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶:آن سرو که می رود چنین راست - یارب ز کدام چشمه برخاست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱:آن باد بهار بین که برخاست - دیگر چمن جهان بیاراست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳:تا قامت او به باغ برخاست - سرتاسر شهر شهور و غوغاست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵:ای سرو چمن چو قامتت راست - با ما تو بگو که آن چه بالاست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵:آنجاست دل من و هم آنجاست - کان کج کله بلند بالاست


  13. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷:به سروی ماند آن بالای او راست - بگو تا از کدامین چشمه برخاست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰:خوشا بادی که از کوی تو برخاست - کز او بوی سر زلف تو پیداست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳:گل امشب آخر شب مست برخاست - به جام لاله گون مجلس بیاراست


  14. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷:هر که را نیست ز جانان خبری بی خبر است - غیر یاد غم آن دوست همه دردسر است


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۶:در شب هجر که از روز قیامت بتر است - مردم دیده من غرقه به خون جگر است

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸۲:باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر است - زلف مشکین ترا باد صبا جلوه گر است


  15. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲:بصرم دیده ی جهان بین است - که رخش مایه ی دل و دین است


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۱:گر ترا ناز و بدخویی این است - وای بر دل، اگر چه سنگین است


  16. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸:دل من از غم عشقت خرابست - جگر بر آتش هجران کبابست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹:به تابستان خوشی در ماهتابست - که در عکس رخش در ماه تابست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷:بیا کز رفتنت جانم خرابست - دل از شور نمکدانت کبابست


  17. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱:دل مسکین مرا خار جفای تو بخست - راه خوابم به شب هجر خیال تو ببست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸:تا دلم با غم روی تو به شادی بنشست - جان فدا کرد جهان وز همه عالم وراست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵:نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در دست - چشم و دل هر دو به رخسار تو آشفته و مست


  18. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱:آن سروناز بین که چه خوش راست قامتست - چون بگذرد به باغ ز قدّش قیامتست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۱:هر سو که با هزار کرشمه خرام تست - صد دل فتاده پیش به هر نیم گام تست


  19. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵:به دل چو سنگدلانی به مهربانی سست - ز عهد دور به غایت، به دلریایی چست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹:دو دیده تا که دلم دیده در جمال تو بست - ببست در تو دل و از غم جهان وارست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹:دلم وصال تو را از جهان طلب کارست - چرا که در غم هجران به کام اغیارست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۱:به روز بازپسین و به صبحگاه الست - که ذکر و نام تو همواره بر زبان منست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۰:لطافت تو چنان در خیال ما بنشست - که تا به حشر نخواهد دل از کمند تو رست


  20. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶:دل ربایی دلبری داریم چست - دل ربود و جان فدا کردم نخست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۶:صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست - گوییا در شب چراغ افروخته ست


  21. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵:جهانی سر به سر چون نوبهارست - به باغستان جان گلها به بارست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶:شراب هجر تو بسیار خوردم - هنوز از مستیم در سر خمارست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷:چو زلف تو جهان بس بی قرارست - نپنداری که با کس پایدارست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸:مرا داغ تو بر جان یادگارست - فدایش باد جان چون داغ یارست


  22. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲:تو را قامت چو سرو بوستانست - چو رویت کی گلی در گلستانست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳:بتی کاو بس عجب شیرین زبانست - دل از من بستد و در بند جانست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۴:مرا تا در تنم پیوند جانست - غم عشقش میان جان نهانست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶:به هر بیتی که وصف آن رخانست - چو نیکو بنگری شه بیت آنست


  23. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۸:ای جهان این همه درد دل بی پایان چیست - دردم از حد بشد اکنون تو بگو درمان چیست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۵:گر بگویم که درون دل من پنهان چیست - خود بگویی و بدانی که غم هجران چیست


  24. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸:به دردم غیر وصل تو دوا نیست - چرا با ما تو را جز ماجرا نیست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۱:ترا در دل مگر مهر و وفا نیست - و یا آیین تو غیر از جفا نیست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱:نگارا، روز عیش و شادمانیست - هوای سبزه و صوت و اغانیست


  25. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۷:در درد تو بر دلم دوا نیست - دریاب که این چنین روا نیست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰:می نوش که دور شادمانیست - خوش باش که روز کامرانیست


  26. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۰:بی رخ عاشق فریبت در دو چشمم خواب نیست - بحر عشقت را نمی دانم چرا پایاب نیست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۹:خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب نیست - خون تو هست آخر، ای دل، گر شراب ناب نیست


  27. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲:بر درد عشق دوست مرا گر طبیب نیست - هیچم دوای درد چو وصل حبیب نیست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۷:بیرون میا ز پرده که ما را شکیب نیست - اینک بلند گفتمت، از کس حجیب نیست


  28. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۶:در فراقت جز غمم کس یار نیست - غم بسی دارم ولی غمخوار نیست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶:از تو بر خاطر مرا آزار نیست - بی تو در ملک جهانم کار نیست


  29. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۷:ما را ز درد عشق تو یک دم قرار نیست - آخر چرا تو را غم این بی قرار نیست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۸:ما را غمی چو شدّت هجران یار نیست - وینم بتر که غیر غمم غمگسار نیست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۹:بازآ که در فراق تو ما را قرار نیست - روز و شبم بجز غم عشق تو کار نیست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۰:ای دل چه چاره چون که جهان پایدار نیست - جز درد و خون دیده در این روزگار نیست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱:خوش خلعتی است جسم ولی استوار نیست - خوش حالتی است عمر ولی پایدار نیست

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۳:چابک تر از تو در همه عالم سوار نیست - زیباتر از تو در همه عالم نگار نیست

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۴:خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست - خوش حالتی ست عمر ولی پایدار نیست


  30. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱:دردمند عشق او گشتم مرا تیمار نیست - چون کنم چون آن طبیبم را غم بیمار نیست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰:آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست - تشنه خون مسلمانان جز آن خونخوار نیست


  31. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۴:تو را از حال مسکینان خبر نیست - بر آب چشم ما زانت گذر نیست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵:مرا در عشقت از عالم خبر نیست - به جای تو مرا یاری دگر نیست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲:به بالین غریبانت گذر نیست - ز حال مستمندانت خبر نیست


  32. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۸:گر بپرسی بندهٔ خود را، ز لطفت دور نیست - زانکه کس در بندگی چون بنده ات [مهجور] نیست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۹:گر ز حال زار مسکینان بپرسی دور نیست - گرچه دلبر را غم حال من مهجور نیست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۰:گر مرا میل تو باشد بی تکلّف دور نیست - زآنکه در فردوس اعلی مثل تو یک حور نیست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۲:گر مرا به ماه رویت مهر باشد دور نیست - زآنکه کس را در جهان مانند تو منظور نیست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱:ای که بی خاک درت در دیده من نور نیست - گر مثل جان می رود، ترک توام مقدور نیست


  33. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۳:شوقم به وصل دوست نهایت پذیر نیست - ای دوست از وصال تو ما را گزیر نیست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۴:یک دم مرا ز صحبت جانان گزیر نیست - غیر از خیال قامت او در ضمیر نیست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵:شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نیست - و اندیشه تو در دل برنا و پیر نیست


  34. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۳:نگار من به سر عهد خویش محکم نیست - مرا به غیر غم دوست هیچ همدم نیست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۶:مرا به غیر صبا پیش دوست محرم نیست - مرا انیس و دلارام و یار جز غم نیست

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۰:دلی کجاست که آن دل سرشته با غم نیست - چون زلفِ خوب رخان بام و شام درهم نیست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۱:مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست - که می زند دم بیگانگی و همدم نیست


  35. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۱:الهی شکر و فضلت را کران نیست - که را حمد و ثنایت در زبان نیست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳:دل ما را ز دست غم امان نیست - نشان شادمانی در جهان نیست


  36. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۱:تا دل سرگشته ام چون زلف او سودا گرفت - از بر من رفت جان و در دو زلفش جا گرفت


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸:سرو به دید آن قد و رعنایی ازان بالا گرفت - در چمنها لاجرم کارش ازان بالا گرفت

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹:باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گرفت - خانه صبر از غمت سر تا به سر سودا گرفت


  37. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۳:از سر زلفش دلم سودا گرفت - وز دو لعلش آتشی در ما گرفت


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳:کار بالای تو تا بالا گرفت - در همه دلها خیالت جا گرفت


  38. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۷:قسم خوردم نگارینا به رویت - پس آنگه بر دو زلف و خال و مویت


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸:بیا، ای دیده شهری به سویت - جهانی گم شده در جستجویت


  39. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۳:چه باشد ار تو ز لطفم کنی زمانی شاد - جهان کنی دگر از وصل خویشتن آباد

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۰:اگر دمی ز تو بویی به من رساند باد - هزار جان و جهانم فدای آن دم باد

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۵:بگو کجا برم از دست هجر تو فریاد - که کند خانه صبرم ز بیخ و از بنیاد

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۶:هزار ناله ز دست فراق و صد فریاد - که کند خانه ی صبرم ز بیخ و از بنیاد


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۲:چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد - حکیم در وی ننهاد کارها بنیاد


  40. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۳:مرا با قامت آن سرو آزاد - مسلمانان ز جانم بس خوش افتاد

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۶:به بستان جهان ای سرو آزاد - ز جانت بنده گشتم تا شود شاد

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۷:همی خواهم که آیی در برم شاد - که تا باشم زمانی از تو دلشاد

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۸:ز قدّت چون خجل شد سرو آزاد - مکن بر بی دلان زین بیش بیداد

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۴:نگردانی به وصلم یک زمان شاد - نیاری از من مسکین دمی یاد


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۰:کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد؟ - که رویت دیدم و اقبال رو داد

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۱:ندانم تا ترا در دل چه افتاد؟ - که دادی صحبت دیرینه از یاد


  41. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۱:ز جفای فلک سفله مسلمانان داد - که بسی داغ بدین خسته ی دل ریش نهاد


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۱:ای که عمر از پی سودای تو دادیم به باد - یاد می دار که از مات نمی آید یاد


  42. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۴:باد بویی ز سوی مصر به کنعان آورد - درد یعقوب ستم دیده به درمان آورد

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۵:باد بویی ز سر زلف پریشان آورد - باد جانش به فدا کز بر جانان آورد


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۲:یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد - خنده باغ مرا گریه هجران آورد


  43. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۶:شب فراق تو جانا مرا به جان آورد - چه عادتست که عشق تو در جهان آورد


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۵:صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد - نسیم آن به تن رفته باز جان آورد


  44. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۴:خوشا مشکی که از زلف تو ریزد - خوشا بادا که از کوی تو خیزد


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۵:نگارا، از من مسکین چه خیزد؟ - چرا هجر تو با ما می ستیزد؟


  45. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۳:آخر این دردم به درمان کی رسد - نوبت دیدار جانان کی رسد


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۹:آخر این دردم به درمان کی رسد - نوبت دیدار جانان کی رسد


  46. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۴:گل رفت حالی از چمن تا خود به بستان کی رسد - وز شوق رویش ناله و زاری به دستان کی رسد


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۴:در ره بماند این چشم تر، کان شوخ مهمان کی رسد - لب تشنه را خون در جگر، تا آب حیوان کی رسد


  47. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۳:دارم امید وصل و به جایی نمی‌رسد - واین درد بی‌دوا به دوایی نمی‌رسد


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵۱:گل آمد و ز دوست صبایی نمی‌رسد - ز باغ وصل مهرگیایی نمی‌رسد


  48. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۴:بتی که خاطر او لازم جفا باشد - چه لازمست که با او مرا وفا باشد


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۹:در آن هجوم که یار تو پادشا باشد - غم گدا که بود، زیر پا کرا باشد؟


  49. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۵:مرا دردی بود در دل که از وصلش دوا باشد - دوای درد دوری را مگر لطف شما باشد


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۶:مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد - محال است این که جانم با صبوری آشنا باشد


  50. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۲:ز نامرادی ما گر تو را خبر باشد - یقین به حال دل ما تو را نظر باشد


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۸:اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد - بسوزد ار دلش از سنگ سخت تر باشد

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵۷:همیشه از نمکت شور در جگر باشد - خوشم که داغ تو هر روز تازه تر باشد


  51. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۸:دل عاشق چرا شیدا نباشد - به عشق اندر جهان رسوا نباشد


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۷:دل عاشق چرا شیدا نباشد - به عشق اندر جهان رسوا نباشد


  52. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۳:چون چشم خوشت نرگس مخمور نباشد - بی روی تو در دیده ی ما نور نباشد


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۱:گر چشم من از صورت تو دور نباشد - دور از تو دلم خسته و رنجور نباشد


  53. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۴:دل خوبان چنین سنگین نباشد - جفا بر بی دلان چندین نباشد


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۲:چمن را رنگ و بو چندین نباشد - چمن را جعد مشک آگین نباشد


  54. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۱:تا چند ز هجرت دلم ای یار بنالد - بی روی تو شب تا به سحر زار بنالد


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۴:چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد - از غم دل دیوانه من زار بنالد


  55. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۳:شادمان گشت دلم کز درم آن یار آمد - شاخ امّید دل غمزده در بار آمد

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۴:مژده دادند دلم را که دلا یار آمد - غم مخور ای دل غمدیده که غمخوار آمد


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۸:وه که باز این دل دیوانه گرفتار آمد - باز بر جان حشری از غم و تیمار آمد


  56. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۶:دوشم ز در آن شمع دلفروز درآمد - و آن تیره شب هجر نگارم به سر آمد


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۳:آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد - وان بخت که پیش آمده بد، بیش تر آمد

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۴:هر سر که به سودای تو از پای در آمد - از خاک کف پای تواش تاج سر آمد


  57. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۱:آنان که مهر روی چو ماه تو دیده‌اند - مهرت به جان و دل ز جهانی خریده‌اند

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۲:عشاق مهر روی تو از جان خریده اند - مهرتو را ز هر دو جهان برگزیده اند


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۹:اهل خرد که از همه عالم بریده‌اند - داند خرد که از چه به کنج آرمیده‌اند

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۰:یاران که زخم تیر بلایت چشیده‌اند - با جان پاره از همه عالم رمیده‌اند

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۱:رندان پاکباز که از خود بریده‌اند - در هرچه هست حسن دلارام دیده‌اند


  58. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۴:چون تو چشم مرحمت بر حال ما خواهی فکند - بیش از این جور و جفا از تو نمی دارم پسند


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۹:سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو بلند - باده صافی به جام آبگون باید فگند


  59. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۵:دلم در شست زلفت گشت پابند - شده در بند زلفت نیک خرسند


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۸:ز اهل عقل نپسندد خردمند - که دارد رفتنی را پای در بند

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۹:مرا تا با تو افتاده ست پیوند - نه در گوشم نصیحت رفت و نه پند

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲۷:حد حسنت گر اهل دل بدانند - دو عالم در ته پایت فشانند


  60. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۹:دلبر چه کرد با من مسکین مستمند - دل را ببرد از من و در پای غم فکند


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۲:خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند - جانند یا فرشته و یا روح اعظمند


  61. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۰:لشکر عشق تو چون غوغا کند - آتشی در جان ما پیدا کند


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۱:شکل موزونت که در دل جا کند - هر که بیند در جهان، سودا کند


  62. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۲:جادوی چشمان شوخت چاره‌سازی می‌کند - حاجب کنج دهانت حقّه‌بازی می‌کند


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۴:باز ترک مست من آهنگ بازی می‌کند - کس نکرده‌ست آنکه آن ترک طرازی می‌کند


  63. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۳:تا به چند آن غمزه از من دلربایی می‌کند - می‌رود با جای دیگر آشنایی می‌کند


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۶:دل که با خوبان بدخو آشنایی می‌کند - شیشه‌ای با خاره‌ای زورآزمایی می‌کند


  64. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۳:چون دیده ام به هجر رخت پر ز خون بود - ما را اگر دمی بنوازی تو چون بود


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۱:زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نبود - و آزار دوستانت برین گونه خو نبود


  65. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۷:کامم ز نوش داروی وصلت روا نبود - بر درد من ز وصل تو هرگز دوا نبود


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۸:یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود - از وی وفا مجوی که نامهربان بود


  66. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۸:از حال من نگار مرا گر خبر شود - چون زلف خاطرش همه در یکدگر شود


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۷:ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود - آن بیوفای عهد شکن را سفر شود


  67. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۳:دلبر از شوخی و عیاری دل از دستم ربود - در فراق خود مرا بنشاند بر آتش چو عود


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۰:ای که چون جان رفته ای از پیش ما، باز آی زود - کز فراقت سوختم بر آتش دل همچو عود


  68. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۴:به ذات پاک خداوند و عزّت معبود - که نیستم به جهان غیر وصل او مقصود

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » در مرثیهٔ فرزند دلبند سلطان بخت طاب ثراها » شمارهٔ ۴:از آتش غم هجرم به سر برآید دود - هزار چشمه خونم ز چشمها بگشود


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۷:ببار باده روشن که صبح روی نمود - که در چنین نفسی بی‌شراب نتوان بود


  69. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۵:دلبرم تا دل از برم بربود - خون دل را ز دیده ام پالود


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۶:وقت آن شد که گل شکفته شود - چشم نرگس ز می غنوده بود


  70. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۰:نه دلبری که دلم زو دمی بیاساید - نه همدمی که به دردم دمی به کار آید

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۴:اگر نقاب بت من ز چهره بگشاید - بسا دلی که به شوخی به غمزه برباید

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۶:چمن به صبحدمی چون به گل بیاراید - دماغ جان من از بوی آن بیاساید

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۸:گر آفتاب تجلیش روی بنماید - دلا یقین که تو را کار بسته بگشاید

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۰:مرا وصال رخت ای نگار می باید - اگر مراد دل ما نمی دهی شاید


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۷:وفا ز یار جفاکار چون نمی آید - جفا ز یار وفادار هم نمی شاید

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۰:جهان به خواب و شبی چشم من نیاساید - چو دل به جای نباشد، چگونه خواب آید؟


  71. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۷:نگار من ز منش گرچه عار می‌آید - مرا به عشق رخش افتخار می‌آید


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۶:بیا نظاره کن، ای دل که یار می‌آید - ز بهر بردن جان فگار می‌آید


  72. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۹:مرا زین بیش درد دل نباید - وگر دردم دهی دیگر نشاید


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۲:گهیت از آشنایان یاد ناید - چنین بیگانه بودن هم نشاید


  73. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۵:در جار چمن گلست بر بار - بی رنج رقیب و زحمت خار

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۹:با ما چو وفا نمی کند یار - او را به مراد خویش بگذار


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۶:ای بر دلم از فراق صدبار - ناگشته به وصل شاد یک بار


  74. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۸:نهاد ملک دلم بر غم رخ تو مدار - چو زلف خویش دلم بیش ازین شکسته مدار

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۲:صبا برو ز بر من به سوی آن دلدار - بپرسش از من مسکین خسته دل بسیار

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷:اگر به بند زمانه کسی شود محبوس - ز حال او بنمایند مردم استفسار


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱۲:سپیده دم که گهربار بر در گلزار - شود به جلوه گل اندر نگار خانه یار


  75. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۱:بردی دل من به چشم مخمور - ای چشم بدان ز چشم بد دور


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۷:ای شمع، رخ تو مطلع نور - زین حسن و جمال چشم بد دور


  76. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۰:سروی به خون دیده بپروردمش به ناز - برداشت از سر من بیچاره سایه باز

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۴:در بوستان حسن بگفتم به سرو ناز - پیش قدش تو بیش به بالای خود مناز

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۸:آن سرو راست را که همی پرورم به ناز - از آب دیده، چون بودم بر قدش نیاز


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۶:افتادگان راه توییم از سر نیاز - دستی بگیر و در قدمت سر ز ما بباز


  77. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۱:ای که دل برده ای ز دستم باز - به چه از ما نظر گرفتی باز


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱۴:ای سرم را به خاک پات نیاز - عاشقی را ز سر کنم آغاز

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳۰:نازنینان و چاربالش ناز - خاکساران و آستان نیاز


  78. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۲:صبا با گل بگو از من دگر باز - به بستان آمدی با برگ و با ساز


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱۷:گشادی چشم خواب آلود را باز - در فتنه به عالم کرده ای باز


  79. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۶:صبا مرا به جهان نیست جز تو محرم راز - مرا به روی نگارین خویش هست نیاز

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۹:فغان و داد ازین روزگار سفله نواز - که دارد اهل مروّت بدین صفت به نیاز


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۷:کجا بود من مدهوش را حضور نماز! - که کنج کعبه ز دیر مغان ندانم باز


  80. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۶:در فراقش رود خون از دیده می‌بارم هنوز - وان ستمگر می‌نگوید ترک آزارم هنوز


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۰:در فراقش رود خون از دیده می بارم هنوز - وان زدلگرمی نگوید ترک آزارم هنوز

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳۵:بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنوز - ناله ای کز سوز عشقت داشتم دارم هنوز


  81. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۸:نیاز من به رخ خود مکن ز خویش قیاس - مرا به دیده ی اخلاص و بندگی بشناس


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳۸:بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس - بیا که باد صبا گشت عیسوی انفاس


  82. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۱:اگر به خلق نماید رخ جهان آراش - هزار جان گرامی کنند اندر پاش


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸۸:شد آن که پای مرا بوسه می زند او باش - بیار باده که گشتم قلندر و قلاش


  83. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۳:چون صبا آورد از زلفش نسیمی روح بخش - ای دل بیچاره جان را بر نسیم او ببخش


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶۳:صبح دولت می دمد از روی آن خورشیدوش - در چنین فرخ صبوحی، ساقیا، یک جام کش


  84. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۱:در باغ خرامید شبی آن بت مهوش - با غمزه چون ناوک و ابروی کمانکش


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹۵:او می رود و عاشق مسکین گرانش - چون مرده که در سینه بود حسرت جانش


  85. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۳:آه ازین شب که نیست پایانش - وای دردی که نیست درمانش


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹۲:لب نگر وان دهان خندانش - وان خم طره پریشانش


  86. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۶:اگرچه یاد نیاید به سالها ز منش - هزار جان گرامی فدای جان و تنش


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸۴:قبا و پیرهن او که می رسد به تنش - من از قباش به رشکم، قبا ز پیرهنش


  87. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۷:صبحدم آورد بویی سویم از پیراهنش - راست گویم آب حیوان می چکد از دامنش


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶۱:آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا تنش - هم دعایی می دهم از سوز دل پیرامنش


  88. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۵:چرا کردی مرا از دل فراموش - گرفتی دیگری جز من در آغوش

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۶:گرم بوسی دهی از لعل پرنوش - غلامی گردم از جان حلقه در گوش

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۷:به خوابش دیده ام زلف تو را دوش - شدم زان بو بدین سان مست و مدهوش


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴۲:تعالی الله، چه دولت داشتم دوش - که بود آن بخت بیدارم در آغوش


  89. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۹:به جان آمد دل من از جفایش - خدا را با که گویم ماجرایش


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴۶:اگر چه پرسش من نیست رایش - رها کن تا بمیرم زیر پایش


  90. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۱:مژده‌ای دادم صبا کآمد گل خوش‌بو به باغ - با گل رویش بود از باغ و گل ما را فراغ


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱۱:شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فراغ - می نزیبد بد کنی در پیش مسکینان دماغ


  91. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۵:چو بودی گر وفا بودی در آن دل - نه دل خوانم ورا کاو هست قاتل

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۱:بگو تا کی چنین دربندی ای دل - چو از عشقش نداری هیچ حاصل

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۴:مرا عشقت نه امروزست در دل - که مهرت را سرشتستند با گل


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲۴:زهی زلفت شکسته نرخ سنبل - گلستان رخت خندیده بر گل

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲۵:مسلمانان برفت از دست من دل - چو دیدم آنچنان شکل و شمایل


  92. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۲:من بی دل چکنم پیش که گویم غم دل - که ز عشق تو بجز غصّه ندارم حاصل


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲۹:من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم دل؟ - که ز عشق تو به جز غصه ندارم حاصل


  93. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۷:آن مرغ که بود زیرکش نام - افتاده به هر دو پای در دام


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۱:آن مرغ که بود زیرکش نام - افتاده به هر دو پای در دام


  94. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۳:ای سرو ناز رسته دمی سوی ما خرام - تا از هوای قد تو یابیم احتشام


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰۳:می خواستم که روزه گشایم نماز شام - سر بر زد آفتاب جهانسوز من ز بام


  95. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۰:هنوز از بادهٔ وصل تو مستم - که می گیرد به جامی باز دستم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹۴:لبالب کن قدح ساقی که مستم - به می ده جملگی اسباب هستم


  96. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۸:نگار ماه روی سرو قدم - چرا گشتی چنین فارغ ز دردم

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۹:چرا گشتی چنین غافل ز دردم - نکردی رحمتی بر روی زردم

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۰:ز حد بگذشت در عشق تو دردم - ببین در آه سرد و روی زردم

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۲:چو در عالم تویی درمان دردم - چگونه از در تو بازگردم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹۲:منت هر شب که گرد کوی گردم - ز بهر آن رخ دلجوی گردم


  97. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۶:از سر سوز جگر بر در آن یار شدم - با دلی پر ز غم و دیده ی خونبار شدم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰۳:از پس عمر شبی هم نفس یار شدم - خواب بود آن همه گویی تو، چو بیدار شدم


  98. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۸:ز هجر روی تو یارا به کام اغیارم - روا مدار که از دیده خون دل بارم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶۰:به دیده ای که ترا دیده ام نمی یارم - کزان نظر به سوی دیگری به بار آرم


  99. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶۰:من به لطفت امید می دارم - مگر از غم کنی سبکبارم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷۷:من اگر دوستت همی دارم - مکش اکنون برای این کارم


  100. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶۳:نگاری چابک و دلبند دارم - دل و جان در غمش در بند دارم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸۳:ز هر موی تو دل در بند دارم - دلم خون گشت، پنهان چند دارم


  101. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶۵:امشب سر وصل یار دارم - کز هجر دلی فگار دارم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۲:نه دست رسی به یار دارم - نه طاقت انتظار دارم


  102. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۲:جانا ز دست عشق تو فرسوده خاطرم - گر دورم از نظر به دل و جانت حاضرم

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۴:تا روی همچو ماه تو رفت از برابرم - جانا به جان تو که نه خوابست و نه خورم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲۱:رو زردی از من است ز چشم سیه گرم - ورنه کی آیی آن که من اندر تو بنگرم


  103. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۶:بیا جانا که جانت را بمیرم - وگر میرم به جان منّت پذیرم

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۷:مگر لطف تو باشد دستگیرم - ز پای افتادم آخر دست گیرم

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۸:به لطف ای دوست باری دست گیرم - که جز لطفت نباشد دستگیرم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹۵:بیا، جانا، که جانت را بمیرم - وگر میرم به جان منت پذیرم


  104. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹۱:بگفتی هم شبی جانا نظر بر حالت اندازم - ز روی مردمی یک دم به حال دوست پردازم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵۳:ندانم کیست اندر دل که در جان می خلد بازم - چنان مشغول او گشتم که با خود می نپردازم


  105. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲۲:تا هست به عشق تو توانم - تا هست مرا رمق ز جانم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۴:ای روی تو عمر جاودانم - عمری ست که بی تو در فغانم


  106. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲۴:اگرچه سوخت در غم استخوانم - علاج درد هجرانش ندانم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹۶:نمی داند مه نامهربانم - که دور از روی خوبش بر چه سانم؟


  107. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲۵:بلبل صفت از عشق تو فریاد زنانم - ای دوست بجز مدح و ثنای تو ندانم

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۰:فریاد که از دست تو فریاد زنانم - فریاد که بر دوست نه این بود گمانم

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۱:از دست غم عشق تو فریاد کنانم - بودم ز شب هجر تو نالان و چنانم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹۶:ماهی رود و من همه شب خواب ندانم - وه این چه حیات است که من می گذرانم


  108. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲۷:ز سوز عشق رخت آتشیست در جانم - که جز وصال توأش چاره ای نمی دانم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵۷:نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم - پری و یا ملکی، چیستی، نمی دانم؟


  109. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲۹:در جمال رخ تو حیرانم - در دو زلف تو دل پریشانم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷۸:ای وجود تو دیده جانم - جسم پیدا و جان پنهانم

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰۲:بس به مویت اسیر شد جانم - گر گذاری، گریخت نتوانم


  110. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۷:در سرم هست که سر در سر کار تو کنم - جان نخواهم که بود بی رخ تو در بدنم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶۲:من و گنج غم و در سینه همان سیم تنم - چه کنم؟ دل نگشاید به بهار و چمنم

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸۷:دوستان در ره دل سنگ گران است تنم - چه کنم تا ز ره این سنگ به یک سو فگنم؟


  111. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۰:گفتم که یک شبی سوی جانان گذر کنم - دزدیده در جمال رخ او نظر کنم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱۵:نی پای آن که از سر کویت سفر کنم - نی دست آنکه دست به زلف تو در کنم


  112. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۶:دل ز تنهایی به جان آمد ندانم چون کنم - هر زمان از آتش دل دیده را پر خون کنم

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۷:تا به چند این دیده را در هجر تو جیحون کنم - واین دل بیچاره را در عشق تو پر خون کنم

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۹:تا به کی دل را ز درد عشق تو پر خون کنم - دیده نم دیده را در هجر تو جیحون کنم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳۴:سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چون کنم؟ - چند گرد خویشتن گه سحر و گه افسون کنم!


  113. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵۳:بگو که با غم هجران روی او چه کنم - ره وصال ندارم به سوی او چه کنم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳۴:گذشت یار و نسازم به خوی او، چه کنم؟ - چو صبر نیست ز روی نکوی او، چه کنم؟


  114. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۵:نه یاریی دهدم بخت تا رخت بینم - نه طاقتی که دمی در فراق بنشینم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵۸:چنین که غمزه خوبان نشست در کینم - مدان که یک نفس ایمن ز فتنه بنشینم


  115. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸۵:در درد بمردیم و به درمان نرسیدیم - از سر بگذشتیم و به سامان نرسیدیم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶۷:جان زحمت خود برد و به جانان نرسیدیم - دل رخنه شد از درد و به درمان نرسیدیم


  116. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹۶:گر نسیم کوی او دارد مسلمانان نسیم - جان همی باید فدا کردن نسیمش را نه سیم

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹۷:چون صبا از زلف یارم هر سحر آرد نسیم - جان و دل خواهم کنم ایثار پای او نه سیم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۸:ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی مقیم - روزها شد تا نیاید از سر کویت نسیم

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۹:گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای نسیم - خدمت من عرضه کن در خدمت یار قدیم


  117. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰۲:درد دل خویش با که گویم - درمان دل خود از که جویم

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰۸:از وصل دری گشا به رویم - کاشفته به روی تو چو مویم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۶:ای گریه، ترا چه شکر گویم؟ - کز تست هزار آبرویم


  118. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱۶:به خدایی که جز او نیست خداوند جهان - که مرا عشق تو شد در همه دم همدم جان

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۱:ای صبا نیست به عالم چو قدش سرو روان - تو برو وز من خاکیش سلامی برسان

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۹:در چمن تا قد آن سرو روانست روان - خونم از دیده غمدیده روانست روان

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » در مرثیهٔ فرزند دلبند سلطان بخت طاب ثراها » شمارهٔ ۵:گلبن روضه دل سرو گلستان روان - غنچه باغ طرب میوه شایسته جان


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - اشعار حاوی و قایع تاریخی از قران السعدین (حاوی مجمل کتاب ) مجموع عنوان‌های فصول مثنوی و قران السعدین که ضمنا فهرست مندرجات کتاب میباشد نیز بذات خود یک قصیدهٔ مستقل میشود و آنرا در اینجا میریم ::شکر گویم که به توفیق خداوند جهان - بر سر نامه ز توحید نوشتم عنوان


  119. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱۸:بی کنارت در میان خونم این نازک میان - زین میان تا چند باشم از کنارت برکران

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱۹:بار هجرت بر دلم باریست باری بس گران - درد عشقت هست بر جان جهانی بی کران

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۴:چشم و ابرویی که او دارد که دارد در جهان - کس میندازد بدین شیوه چنین تیر از کمان

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳۰:جان شیرینم تویی دانی که شیرینست جان - گر دهد دستم شبی در پایت افشانم روان


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۵۸:آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد آن - گل گریبان می درد از خجلت نسرین خزان


  120. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳۸:مهر روی آن بت سیمین بدن - وآن نگار دلبر شیرین سخن


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶۶:خویش را در کوی بی خویشی فگن - تا ببینی خویش را بی خویشتن


  121. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷۰:مویت به آفتاب رخ ای جان رها مکن - شب را ز صبح روی که گفتت جدا مکن


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸۴:جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن - چون جان دهیم در کف پایت خرام کن


  122. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷۵:ای عارض زیبای تو نازک تر از برگ سمن - وی قد جان آرای تو رعناتر از سرو چمن


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴۱:آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها در چمن - شد در نوا هر بلبلی بر شاخ سرو و نارون

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴۴:خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانان را ببین - ور بایدت سرو روان، آن میر خوبان را ببین


  123. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷۸:آن خوشدلی کجا شد و آن روزگار من - وآن قامت چو سرو روان نگار من


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸۵:امروز باز شکل دگرگشت یار من - یادی نکرد از من و از روزگار من


  124. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸۶:ای بت سنگین دل سیمین بدن - مه رخ شکّرلب شیرین دهن


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - محض به سخن شناسان حق خورده گیری را قایل است::آن که شنا سندهٔ این گوهر ست - گر همه نفرین کندم در خورست


  125. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۴:ای دل به درد عشق ندارم دوای تو - تا کی کشم بگو من مسکین جفای تو

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۶:جانم به لب رسید ز جور و جفای تو - تا کی کشم ملامت هرکس برای تو

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۸:ما را شکایتیست ز دست جفای تو - تا کی کشد بگو دل مسکین بلای تو


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷۹:هر شب منم فتاده به گرد سرای تو - تا روز آه و ناله کنم از برای تو


  126. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۹:ای دیده ی بخت جهان در آرزوی روی تو - وی قبله ی جان جهان طاق خم ابروی تو

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱۰:باد صبا جان می دهد در آرزوی روی تو - باشد که روزی بگذرد اندر شکنج موی تو


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸۹:آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی سوی تو - خوی تو مردم کشتن است، ای من غلام روی تو


  127. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲۱:تا مرا شد سایه زلفت پناه - گشت از آشفتگی حالم تباه

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲۲:ای سودا دیده ام روی چو ماه - دل گرفته در سر زلفت پناه


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۳۳:هر شب از سودای آن زلف سیاه - بگذرانم از فلک من دود آه


  128. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲۵:ای غمت در جان ما جا ساخته - خانه ی دل را به تو پرداخته


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۳۷:باغ بین فصل بهاری ساخته - سرو چون سلطان کلاه افراخته


  129. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳۲:جان در غم فراقت دل بر بلا نهاده - مرغ دل ضعیفم در قیدت اوفتاده

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳۳:ای ما جهان و جان را بر باد عشق داده - وز دیده در فراقت صد جوی خون گشاده


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴۳:ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده - من در میانه پیری دین را به باد داده


  130. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳۵:تا غمت همچو الف در دل ما جا کرده - دل ما ترک هوای غم هر جا کرده


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲۹:نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده - ابرها ریختنی لؤلؤی لالا کرده


  131. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴۸:فریاد ز جور این زمانه - وز دست جفای آن یگانه


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱۸:ای حسن، تو آفت زمانه - روی تو به دلبری فسانه


  132. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵۷:ای در غم عشق تو من در هر دهن افسانه‌ای - گشتم غریق بحر غم در جستن دردانه‌ای


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷۶:خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، برنا نه‌ای - جورت نمی‌گیرم گنه، کز نیک و بد دانا نه‌ای


  133. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵۸:مرغ دلم به زلف تو تا ساخت خانه‌ای - یکباره کرد از من مسکین کرانه‌ای


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷۴:هرروز کآفتاب برآرد زبانه‌ای - بیرون جهم ز کلبه غم عاشقانه‌ای


  134. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸۴:به حکم آنکه مرا نیست در جهان یاری - ز خویشتن بترم نیست در نظر باری

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸۸:دلم ز دست ببردی و جان به سر باری - بگو که با من بیچاره خود چه سر داری

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹۲:چه باشد ار ز من خسته دل تو یاد آری - ز روزگار وصال و ز عهد دلداری


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱۱:بدین صفت که ببستی کمر به خونخواری - درست شد که نداری سر وفاداری

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹۰:هزار شکر خدا را که چون تو دلداری - نمود روی به من بعد مدتی یاری


  135. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸۵:مگر با ما سر یاری نداری - بگو تا کی کشم این بردباری

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹۹:گرم بودی به وصلت اختیاری - نبودی بر دلم از هجر باری

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۰:دلا تا کی چنین در زیر باری - سبکباری مجوی ار مرد کاری

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۱:چه خوش بادیست باد نوبهاری - مگر کز زلف آن سیمین نگاری

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۲:که دارد در دو عالم چون تو یاری - به قد سرو سهی رخ چون نگاری

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۳:که را باشد به عالم چون تو یاری - بتی خوش بوی خوش رو چون نگاری

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۵:به دردی دل گرفتارست باری - که درمان نیستش جز وصل یاری


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲۵:زهی رویت شکفته لاله زاری - در حسن ترا گل پرده داری


  136. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۷:به امیدی که برآید مه رویت سحری - یا بیابم ز نسیم سر زلفت خبری

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۹:چه شود گر فکند بر من مسکین نظری - یا بپرسد ز دل سوخته خرمن خبری


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹۱:رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری - پس ازین ما و لب جوی و رخ سیم بری


  137. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۸:چه باشد ار به من خسته دل کنی نظری - و یا بپرسی از حال زار من خبری


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶۷:دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری - که نشتری ست ازان غمزه ها به هر جگری


  138. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱۲:فدای جان منست آن نگار چون حوری - بگو چگونه توان کرد از رخش دوری


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰۶:بدین صفت که تویی در زمانه، معذوری - اگر به صورت زیبای خویش مغروری


  139. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱۳:دل برده‌ای از دست من ای کان لطف و دلبری - بردی جفا از حد بگو تا چند خون دل خوری؟


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲۵:ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری - هر چند وصفت می کنم، در حسن از آن زیباتری


  140. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱۸:وقت آنست که بر ما نظری اندازی - بیش از اینم به سر بوته ی غم نگدازی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱۶:ای که امروز به زیبایی او می نازی - جای آن است که بر ماه کنی طنازی


  141. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱۹:دلا تو با من مسکین چرا نمی سازی - مگر به خون من مستمند می نازی

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۰:چرا تو درد دلم را دوا نمی سازی - نظر به عین عنایت بما نیندازی

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۱ - اندوه از تیره‌روزی‌ها:چرا به کار من ناتوان نپردازی - نظر به حال اسیران خود نیندازی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸۵:تو خود به غمزه سراسر کرشمه و نازی - چه حاجت است که با ما کرشمه ای سازی


  142. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۸:من تو را دارم و جز لطف توأم نیست کسی - در جهانم نبود غیر تو فریادرسی

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۹:تا نفس هست به یاد تو برآرم نفسی - ناکسم گر فکنم جز تو نظر سوی کسی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴۳:من ترا دارم و جز لطف توام نیست کسی - در جهانم نبود غیر تو فریاد رسی

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴۴:در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، هوسی - با سگ کوی تو گفتم که برآرم نفسی


  143. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴۱:دامن وصل ار به کف آید دمی - هیچ نخواهم بجز او همدمی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵۸:ای که به چشم تو نیایم همی - یک نظر آخر به چو من درهمی


  144. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴۲:من شبی در خواب عکس روی او گر دیدمی - زیر نعلین تو چون خاک رهت گردیدمی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳۹:پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورزیدمی - تا به گوش خود جفا از دیگران نشنیدمی


  145. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴۴:بتا تا کی کنی این سرگرانی - چرا با ما چنین نامهربانی

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵۳:فراموشت چرا شد مهربانی - مگر حال من بی دل ندانی

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵۸:جهان بگرفت باز از سر جوانی - رسید ایام عیش و کامرانی

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶۵:بده ساقی تو جام ارغوانی - ز دست غم مگر بازم رهانی

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶۶:صبا حال دلم را نیک دانی - به کوی دوست رو یک شب نهانی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱۱:اگر تو سرگذشت من بدانی - دگر افسانه مجنون نخوانی

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱۲:نگارین مرا شد نوجوانی - که نو بادش نشاط و کامرانی


  146. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴۹:دلم را درد و درمانی مرا تو مونس جانی - من بیچاره را تا کی به درد دل برنجانی

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵۰:تو عهدی کرده ای جانا که از من سر نگردانی - تویی سرو روان جان به باغ عمر ما دانی

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵۴:نگارا چون قلم ما را به سر تا کی بگردانی - مگر حال من مسکین سرگردان نمی دانی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶۳:مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلمانی - ازین دیوانه بدمستی و بدخویی و نادانی


  147. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵۶:تو راست بر مه تابنده از شکر دهنی - قدی چو سرو روان سرو را ز گل بدنی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷۳:کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی - من و شکسته دلی و هوای سیم تنی


  148. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵۷:همچون قلم نگارا چندم به سر دوانی - چندم به تیغ هجران از پیش خود برانی

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶۲:ای جان و زندگانی عمری و شادمانی - بر حال ما نظر کن کز لطف می توانی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶۹:ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و جانی - یا خود چو عمر رفته باز آمدن ندانی؟

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰۰:ما را در آرزویت بگذشت زندگانی - باقیست تا دو سه دم، دریاب گر توانی


  149. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶۴:تو جام جهان نمای جانی - جانی و دو دیده جهانی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱۸:ای برده دلم به دلستانی - هم جان منی و هم جهانی

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳۲:ای فتنه ز چشم تو نشانی - بالای تو آفت جهانی


  150. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸۴:در ره عشق تو جانی می دهم در جست و جوی - بو که مقصودی شود حاصل مرا زین گفت و گوی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳۴:خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگوی - عاشقان را ز آب چشم خویش باشد آبروی »


  151. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸۷:ای جان و جهان توام پناهی - بر جمله جهان تو پادشاهی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱۹:ای آنکه تمام هم چو ماهی - با زلف چو چتر پادشاهی


  152. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹۰:الهی یا الهی یا الهی - به فضلت چون جهانی را پناهی

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹۱:ز روی لطف کن در من نگاهی - که تا گردم ز جانت نیکخواهی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲۹:فراهم کرد شکل کج کلاهی - که در زیر کلاهش هست ماهی


  153. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹۶:بی وصل تو ندارد جان با تن آشنایی - یارب چه باشد ار تو یک دم ز در درآیی

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰۰:تا کی بود دو چشمت در عین دلربایی - وآنگه کند ز پیشم او میل بر جدایی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵۸:دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگشایی - جانها به عشوه سوزی، چون زلف را نمایی

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵۹:ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی - شادی به رویت ار چه بر غم کنان نیایی

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴۶:آن چشم شوخ را بین هر غمزه‌ای بلایی - وان لعل ناب بنگر هر خنده‌ای جفایی


  154. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹۷:نمی یابم به درد دل دوایی - ز دست جور شوخ دلربایی

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹۹:بیا جانا که دردم را دوایی - ز جان مشتاقتم آخر کجایی

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰۱:بتا بدمهر و سنگین دل چرایی - چرا با وصل ما در ماجرایی

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰۴:چنین بیگانه وش آخر چرایی - نیاید از تو بوی آشنایی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳۰:مرا دل با یکی مانده ست جایی - که ناید روزی از کویش صبایی


  155. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹۸:گذشت حسن نگارم ز حد زیبایی - نماند در دل تنگم از آن شکیبایی

    جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰۲:دلم شکسته چو زلف بتان یغمایی - نمی کنند جهان را به وصل دارایی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹۷:دلم که لاف زدی از کمال دانایی - نگر که چون شد از اندیشه تو سودایی


  156. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰۶:مائیم و سر کوی تو جانا و گدایی - زان روی که درد دل ما را تو دوایی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹۸:هر بار که تو در دل شب در دلم آیی - خون دلم آید ز دو دیده به روایی


  157. جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱۲:چرا به ترک جفا دلبرا نمی‌گویی - چرا رخ دلم از خون دیده می‌شویی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸۷:کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی - سزد که نو کند اکنون لباس دلجویی