رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری
پس ازین ما و لب جوی و رخ سیم بری
از پی آنکه در آیند بهشتی رویان
باغ گویی که گشادست ز فردوس دری
نیکویان در چمن و دیده نرگس بر گل
با چنان چشم، دریغا که ندارد نظری
غنچه گر دعوی مستوری و مستی می کرد
بعد از آن بینیش از دست صبا جامه دری
تو و صحن چمن، ای مرغ و من و کوی کسی
که ترا هست به گل عشق و مرا با شکری
بلبل از تیزی آواز جگرها بشکافت
مرده باشد که ندارد ز جراحت اثری
سرو را فاخته می گفت که سرسبز بمان
گر چه از شاخ جوانیت نخوردیم بری
خسرو این سکه گفتار که در مدح تو زد
غرض اخلاص تو بودست نه سیم و نه زری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیباییها و نشاط بهاری سخن میگوید و به توصیف گلها، باغها و زیباییهای طبیعت میپردازد. او به عشق و زیبایی معشوق نیز اشاره میکند و میگوید که برخی چیزها در ظاهر زیبا هستند اما در باطن خالیاند. شاعر در نهایت تاکید میکند که سخنانی که در مدح معشوق گفته، یک نوع اخلاص و محبت است و به ارزشهای دنیوی اشاره ندارد.
هوش مصنوعی: زمان سرما به پایان رسیده و نسیم خوشبو از گلها خبر میدهد. حالا ما کنار جوی آب و با چهرهای مانند نقره مینشینیم.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و جذابیت افرادی پرداخته است که به مانند ساکنان بهشت هستند. گویی درهای بهشت به روی آنها باز شده و فضایی دلانگیز و دلفریب را به وجود آورده است. این تصویر به بررسی انوار و جمال آنها میپردازد و حس خوشبختی و رویش در یک باغ بهشتی را به ذهن میآورد.
هوش مصنوعی: زیباییها در باغ و نرگسها بر گلها با چشمان خاصی دیده میشوند، اما افسوس که کسی به آنها توجه نمیکند.
هوش مصنوعی: اگر غنچه بخواهد ادعای پنهانی و سرمستی کند، باید بعد از آن ببیند که وزش نسیم چه بر سرش آورده و چطور پوشش او را برانداخته است.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی چمن و عشق اشاره میکند و میگوید که تو با زیباییات در این مکان مانند یک مرغ زیبایی و من هم در کنار تو در کوی محبوبی نشستهام که تو را با عشق گلابی میبینم و خودم را با شیرینی زندگی.
هوش مصنوعی: بلبل به خاطر شدت آوازش، جگرها را پاره میکند. ممکن است که مرده باشد چراکه از جراحت دیگر نشانهای ندارد.
هوش مصنوعی: فاخته به سرو گفت که هرچند از جوانی و طراوت تو بهرهمند نشدیم، اما امیدوارم همیشه سرسبز و شاداب بمانی.
هوش مصنوعی: خسرو این سکه از کلمات خوب و ستایشهایی که در مورد تو گفته، هدفش نشان دادن صداقت و خلوص نیت تو بوده، نه به خاطر مال و ثروت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل من خواهی و اندوه دل من نبری
اینْت بیرحمی و بیمهری و بیدادگری
تو بر آنی که دل من ببری دل ندهی
من بدین پرده نیم، گر تو بدین پرده دری
غم تو چند خورم و انده تو چند برم
[...]
چون به هم کردی بسیار بنفشهٔ طبری
باز برگرد به بستان در چون کبک دری
تا کجا بیش بود نرگس خوشبوی طری
که به چشم تو چنان آید، چون درنگری
آلت کشتن داری صنما غمزه و کارد
زین دو ناکشته ز دستت نرهد جانوری
تو مرا جانی و چون با تو بوم جانوری
زنده گردم که ز دیدار تو یابم نظری
می بترسم که مرا روزی بکشی تو از آنک
[...]
گشت تابنده ز گردون معالی قَمَری
گشت تابنده ز دریای معانی گهری
سال تو فرخ و فرخنده شد از شادی آنک
ملکالعرش عطا داد ملک را پسری
ملک باغ است و در آن باغ ملک سنجر هست
[...]
شیفته کرد مرا هندوکی همچو پری
آنچنان کز دل عقل شدم جمله بری
خوشدلی شوخی چون شاخک نرگس در باغ
از در آنکه شب و روز درو در نگری
گرمی و تری در طبع هلاک شکرست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.