مویت به آفتاب رخ ای جان رها مکن
شب را ز صبح روی که گفتت جدا مکن
با دوستان وفا کن و زین بیش سر مپیچ
از ما و بر دل من خسته جفا مکن
از که شنیده ای بت مه روی بی وفا
با مخلصان خویش جفا کن وفا مکن
هستی طبیب درد دل خستگان هجر
درد مرا که گفت خدا را دوا مکن
بیگانه خوی گشته ای ای نازنین چرا
زین بیشتر جفا تو برین آشنا مکن
ترک خطایی از تو خطا نیست بوالعجب
یک ره وفا نمای و از این پس خطا مکن
ای پادشاه صورت و معنی تو در جهان
رحمت که گفت بر من زار گدا مکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از معشوق خود میخواهد که محبت و وفاداری بیشتری نشان دهد و از جدایی و بیوفایی دوری کند. او به زیباییهای شب و روز اشاره کرده و از معشوق میخواهد که نسبت به دوستان و بهخصوص خود او بیرحمی نکند. شاعر همچنین از درد و رنج خود سخن میگوید و از معشوق میخواهد که به او رحم کند و در برابرش جفا نکند. او تصریح میکند که حتی اگر خطایی هم در گذشته وجود داشته، حالا زمان وفاداری و محبت است و باید از این به بعد هیچگونه بیوفایی نکند. در نهایت، شاعر از معشوق میخواهد که به عنوان پادشاه زیبایی و معنا، نسبت به او رحمت داشته باشد.
هوش مصنوعی: ای جان، موهایت را زیر آفتاب رها کن و نگذار شب به صبح بینهایت تو برسد. از من دور نمان و جدایی را نپذیر.
هوش مصنوعی: با دوستانت وفادار باش و بیش از این از ما دور نشو. همچنین به دل شکستهام بیرحمی نکن.
هوش مصنوعی: از کجا شنیدهای که معشوق زیبای بیوفا با کسانی که به او دلباختهاند بدی میکند و به آنها وفادار نیست؟
هوش مصنوعی: وجود، درمانگر دردهای افرادی است که از جدایی رنج میبرند. اما درد من را کسی که میگوید خدا را درمان نکن!
هوش مصنوعی: عزیزم، چرا به من که به تو نزدیک هستم بیشتر آزار میرساني و با من بیگانه رفتار میکنی؟
هوش مصنوعی: اگر از تو اشتباهی سر بزند، جای تعجبی نیست. اما یک بار برای اثبات وفا و دوستداشتن، دست به اشتباه نزن و از این پس مراقب باش تا اشتباهی نداشته باشی.
هوش مصنوعی: ای پادشاه زیبایی و معانی، تو در این دنیا رحمت بزرگی هستی. که نگفتی به من، ای گدا، بینوا نباش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر دوستان ز جود خود انعام عام کن
بر دشمنان ز کین خود اندام دام کن
بلبل رسید نغمه بلبل رها مکن
گلبن شکفت جز همه برگل ثنا مکن
از روی دوست دیده خود را تهی مدار
وز دست خویش دسته گل را جدا مکن
گر عهد کرده ای که نگیری قدح به دست
[...]
جانا بیار باده و بختم تمام کن
عیش مرا خجسته چو دارالسلام کن
زهره کمین کنیزک بزم و شراب توست
دفع کسوف دل کن و مه را غلام کن
همچون مسیح مایده از آسمان بیار
[...]
جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن
چون جان دهیم در کف پایت خرام کن
داری به زیر غمزه و لب مرگ و زندگی
تا چند جان دهم، به زبان ناتمام کن
دعوی خونبهای دل خویش می کنم
[...]
جز بند زلفش ای دل دیوانه جا مکن
بس نازک است جانب رویش رها مکن
از من دلا منال که دادی مرا به دست
کاین جور دیده کرد تو بر من جفا مکن
دیدش نخست دیده و رفتی تو بر اثر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.