گنجور

 
جهان ملک خاتون

در چمن تا قد آن سرو روانست روان

خونم از دیده غمدیده روانست روان

گرچه آید سوی ما هم به نثار قدمش

پیش او جان و تن و روح روانست روان

گر دل و جان و تن و روح نباشد درخور

نقد این جمله بگوئیم روانست روان

زندگی بی تو نخواهیم که این جان عزیز

در تنم بی رخ تو بار گرانست گران

بودم اندیشه که او ترک جفا خواهد کرد

آن جفاپیشه چو دیدیم همانست همان

میل او جمله سوی ما به جفا بود و ستم

گرچه کردیم وفا باز برآنست بر آن

میل ما گرچه نداری نکنم قطع طمع

زآنکه در باغ جهان سرو چمانست چمان

غایب از چشم من دلشده زنهار مشو

که تو جانی و جهان زنده به جانست به جان

دل و جان دادم و مهرت بخریدم آخر

سر به سر سود من خسته زیانست زیان

گرچه از کار جهان چشم وفا نتوان داشت

در جهان یار وفادار جهانست جهان

 
 
 
فرخی سیستانی

نتوان کردازین بیش صبوری نتوان

کار از آن شد که توان داشتن این راز نهان

با چنین حال زمن صبرو نهان کردن راز

همچنان باشد کز ریگ روان آب روان

تو ندانی که مراکارد گذشته ست ز گوشت

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ازرقی هروی

دوش تا روز فراخ آن صنم تنگ دهان

رخ چون لاله همی داشت ز می لاله ستان

رخ او لاله ستان بود و سر زلفک او

زنگیان داشت ستان خفته بر آن لاله ستان

گاه پیوسته همی گفت غزلهای سبک

[...]

منوچهری

گذری گیر از آن پس به سوی لاله‌ستان

طوطیان بین همه منقار به پرخفته ستان

هریکی همچو یکی جام دروغالیه‌دان

بالش غالیه دانش را میلی به میان

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از منوچهری
قطران تبریزی

گل چو بشکفت زمین گشت پر از آب روان

بگل و آب روان تازه بود جان جهان

هرکجا چشم زنی هست زمین نرگس زار

هرکجا پای نهی هست زمین لاله ستان

سبزه را باد پر از عنبر کرده است کنار

[...]

امیر معزی

عید باکوکبهٔ خویش درآمد به جهان

وز جهان با سپه خویش برون شد رمضان

نوبت باده و چنگ طرب‌انگیز رسید

نوبت شربت و طبل سَحَر آمد به کران

کرد باید طرب آغاز که در نوبت عید

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه