یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود
از وی وفا مجوی که نامهربان بود
زانجا که هست خنده گل بلبل خراب
بر حق بود که عاشق روی چنان بود
ای آفتاب، بار دگر چون توانت دید
جایی که سایه تو برین دل گران بود
نزدیک دل بوند بتان، وان که همچو تست
نزدیک دل مگوی که نزدیک جان بود
گر روی تافتی سخنی گوی در چمن
گل را دهند قیمت وبو رایگان بود
خاموشیش حکایت حال است گوش دار
عاشق که در حضور رخت بی زبان بود
گفتی که ناله های فلان گوش من ببرد
آخر چنین چرا همه شب در فغان بود؟
آن را که میخلی همه شب در میان دل
گر تا به روز ناله کند، جای آن بود
عمدا جدا مباش که در جان خسروی
گر خود هزار ساله ره اندر میان بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و محنتهای عاشق میپردازد. شاعر با اشاره به بیوفایی معشوق، از دشواریها و عذابی که عشق به همراه دارد سخن میگوید. او به زیبایی معشوق و تأثیرش بر دل عاشق اشاره میکند و از نالههای شبانه و سکوت عاشق در حضور معشوق صحبت میکند. همچنین، شاعر به عمق احساساتی که میان عاشق و معشوق وجود دارد، تأکید میکند و اینکه حتی در شلوغی و دوری، عشق واقعی نمیتواند از دل جدا شود. همچنین، به بهای گل و عطر آن اشاره میشود که نشانگر ارزش واقعی عشق است.
هوش مصنوعی: یارانی که با کرشمه و زیبایی خود دل را میربایند، وفا و محبت واقعی نشان نمیدهند؛ چرا که در اصل بیمحبت و نامهربان هستند.
هوش مصنوعی: از آنجایی که بلبل به خاطر زیبایی گل میخندد، چنین عشقی به حق است، چون عاشق در انتظار روی آن محبوب است.
هوش مصنوعی: ای تابش خورشید، بار دیگر وقتی توانستی جایی را ببینی که سایهات بر این دل سنگین افتاده است.
هوش مصنوعی: بتان به دل نزدیکند و کسی که مانند تو در دل نزدیک است، نباید بگوید که نزدیک جان است.
هوش مصنوعی: اگر بر روی گل تابش آفتاب بیفتد، به این معنی است که باید در چمن گفتوگویی داشته باشیم و قیمت گل را بدانیم، زیرا در حقیقت خود گل ارزشمند است و بو از آن به طور رایگان به دست میآید.
هوش مصنوعی: سکوت او نشاندهنده وضعیت درونیاش است، توجه کن به عاشقی که در برابر جلوه زیبایت زبان ندارد.
هوش مصنوعی: گفتی که نالههای فلان شخص آزارم میدهد، پس چرا هر شب در حال ناراحتی و زاری هستی؟
هوش مصنوعی: اگر کسی دلش را شب تا صبح پر از غم و اندوه کرده باشد و از آن ناله و فریاد سر دهد، شایسته است که در روز نیز از درد و مصیبت خود بگوید.
هوش مصنوعی: به طور عمدی از هم جدا نشو، زیرا حتی اگر هزار سال هم در میان راه باشی، روح بزرگ و با ارزش تو آسیب میبیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اندر زمانه شاه جهان تا جهان بود
سلطان ابوالملوک ملک ارسلان بود
اندر زمانه شاه جهان تا جهان بود
سلطان ابوالملوک ملک ارسلان بود
اندر زمانه شاه جهان تا جهان بود
[...]
پاینده باد دولت تو تا جهان بود
چونانکه آنچه خواهی از بخت آن بود
امروز هر نثار که کمتر زجان بود
نه در خور جلالت این آستان بود
گویم کرامتست ، چو خورشید روشنست
گویم قیامتست ، دلیلش عیان بود
زیرا که بازگشت روان سوی کالبد
[...]
کم خور غم تنی که حیاتش بجان بود
چیزی طلب که زندگی جان بآن بود
هیچش ز تخم عشق معطل روا مدار
تا در زمین جسم تو آب روان بود
آنکس رسد بدولت وصی که مر ورا
[...]
کامم ز نوش داروی وصلت روا نبود
بر درد من ز وصل تو هرگز دوا نبود
بر درد هرکسی ز لب تو دوا برند
بر درد این غریب ستمکش چرا نبود
جان در وفا و مهر تو دادیم مردوار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.