گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود

از وی وفا مجوی که نامهربان بود

زانجا که هست خنده گل بلبل خراب

بر حق بود که عاشق روی چنان بود

ای آفتاب، بار دگر چون توانت دید

جایی که سایه تو برین دل گران بود

نزدیک دل بوند بتان، وان که همچو تست

نزدیک دل مگوی که نزدیک جان بود

گر روی تافتی سخنی گوی در چمن

گل را دهند قیمت وبو رایگان بود

خاموشیش حکایت حال است گوش دار

عاشق که در حضور رخت بی زبان بود

گفتی که ناله های فلان گوش من ببرد

آخر چنین چرا همه شب در فغان بود؟

آن را که میخلی همه شب در میان دل

گر تا به روز ناله کند، جای آن بود

عمدا جدا مباش که در جان خسروی

گر خود هزار ساله ره اندر میان بود

 
 
 
مسعود سعد سلمان

اندر زمانه شاه جهان تا جهان بود

سلطان ابوالملوک ملک ارسلان بود

اندر زمانه شاه جهان تا جهان بود

سلطان ابوالملوک ملک ارسلان بود

اندر زمانه شاه جهان تا جهان بود

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

پاینده باد دولت تو تا جهان بود

چونانکه آنچه خواهی از بخت آن بود

کمال‌الدین اسماعیل

امروز هر نثار که کمتر زجان بود

نه در خور جلالت این آستان بود

گویم کرامتست ، چو خورشید روشنست

گویم قیامتست ، دلیلش عیان بود

زیرا که بازگشت روان سوی کالبد

[...]

سیف فرغانی

کم خور غم تنی که حیاتش بجان بود

چیزی طلب که زندگی جان بآن بود

هیچش ز تخم عشق معطل روا مدار

تا در زمین جسم تو آب روان بود

آنکس رسد بدولت وصی که مر ورا

[...]

جهان ملک خاتون

کامم ز نوش داروی وصلت روا نبود

بر درد من ز وصل تو هرگز دوا نبود

بر درد هرکسی ز لب تو دوا برند

بر درد این غریب ستمکش چرا نبود

جان در وفا و مهر تو دادیم مردوار

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه