ای سرم را به خاک پات نیاز
عاشقی را ز سر کنم آغاز
جان ز نازت نمی شکیبد و نیست
چاره ای چون برآمده ست نیاز
گفتی، از من نهان مکن رازت
کسی شنیدی که من نگفتم راز؟
یادم آید ز زلف او، ای دل
بازگویی به ما شب است دراز
گوشه می گیرم از کمان تو، لیک
می زند غمزه تو تیرم باز
یک دم، ای بخت، باز روشن کن
چشم محمود را به پای ایاز
خسرو، آواز خوب دارد دوست
کیست کاو نیست عاشق آواز؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عاشقانه و نیازهای عاطفی خود سخن میگوید. او ابراز میکند که به عشق و زیبایی معشوق نیاز دارد و در تلاش است تا شروعی برای عشقش پیدا کند. شاعر همچنین به یاد خاطراتش با محبوبش میافتد و احساس میکند که غمزههای او دوباره او را تحت تأثیر قرار میدهد. او خواستار خوشبختی و روشنایی در زندگیاش است و به دنبال کسی میگردد که همچون خودش عاشق باشد. در نهایت، شاعر به زیبایی و آواز خوش محبوبش اشاره میکند و از او میخواهد تا در عالم عشق، سرنوشتش را رقم بزند.
هوش مصنوعی: سرم را به خاک پای تو میسایم و عشق تو را از همین جا شروع میکنم.
هوش مصنوعی: جانم از زیباییهای تو سیراب نمیشود و هیچ راهی ندارم، چون نیاز من به تو برآمده است.
هوش مصنوعی: تو گفتی که از من هیچ رازی مپرس و کسی نشنیده که من چیزی دربارهات بگویم.
هوش مصنوعی: من هنوز به یاد دارم که چگونه زلف او را مینگریستم، ای دل، دوباره برای ما بگو که شب همچنان طولانی است.
هوش مصنوعی: من از تیر نگاه تو به گوشه میروم و فرار میکنم، اما با این حال همچنان تیر محبت تو به قلبم میزند.
هوش مصنوعی: یک لحظه، ای سرنوشت، نور چشمان محمود را دوباره بر پای ایاز بتابان.
هوش مصنوعی: خسرو صدای خوبی دارد، کسی که این صدا را نپسندد، به احتمال زیاد عاشق صدای زیبا نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زندگانی چه کوته و چه دراز
نه به آخر بمرد باید باز؟
هم به چنبر گذار خواهد بود
این رسن را، اگر چه هست دراز
خواهی اندر عنا و شدت زی
[...]
سرو ساقی وماه رود نواز
پرده بر بسته در ره شهناز
زخمه رودزن نه پست ونه تیز
زلف ساقی نه کوته ونه دراز
مجلس خوب خسروانی وار
[...]
زندگانی چه کوته و چه دراز
نه بآخر بمرد باید باز؟
هم بچنبر گذار خواهد بود
این رسن را اگر چه هست دراز
خواهی اندر عنا و شدّت زی
[...]
ای تو را آروزی نعمت و ناز
آز کرده عنان اسپ نیاز
عمرت از تو گریزد از پس آز
تو همی تاز در نشیب و فراز
بر در بخت بد فرود آید
[...]
چند گویی که نشنوندت راز
چند جویی که می نیابی باز
بد مکن خو که طبع گیرد خو
ناز کم کن که آز گردد ناز
از فراز آمدی سبک به نشیب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.