گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری

که نشتری ست ازان غمزه ها به هر جگری

تو داری آنچه پری دارد از لطافت، لیک

چه فایده که نداری ز مردمی قدری

دلم ببردی تا دیگری در او نرود

دریغ باشد بر جای چون تویی دگری

متاع جان که به هر دو جهانش نفروشم

اگر تو می طلبی راضیم به یک نظری

چنان به روی تو مستغرقم که یادی نیست

که بر فراز فلک زهره ایست یا قمری

در آن زمین که تویی پای را به عزت نه

که زیر هر کف پایی فرو شده ست سری

کجاست صحبت آن دور رفتادگان، فریاد

که عمر رفت و نیامد ز رفتگان خبری!

مرا که آبله شد پای دل، ترا چه خبر

که در ولایت خوبان نکرده ای سفری!

نگشت خوش دل عاشق به انگبین بهشت

چه دل بود که توانا بود به گل شکری

ببوس از قبل خسرو آستانش، ای باد

اگر در آن سر کو روزی افتدت گذری

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عنصری

ایا شکسته سر زلف ترک کاشغری

شکنج تو علم پرنیان شوشتری

بزیر دامنت اندر بنفشه بینم و تو

بنفشه را سپری یا بنفشه را سپری

چنان مسیر اگر پیش او سپر شده ای

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ناصرخسرو

ایا همیشه به نوروز سوی هر شجری

تو ناپدید و پدید از تو بر شجر اثری

توی که جز تو نپنداشت با بصارت خویش

عفیفه مریم مر پور خویش را پدری

به تو نداد کسی مال و متهم تو بوی

[...]

ازرقی هروی

پریرخی که ز شرمش نهان شدست پری

پری مثال نهان گشت و شد ز مهر بری

عیان بدیده گر او را نبینی آن نه عجب

که گر پریست چنین آمدست رسم پری

گر آبگینه پری را ببیندی بدرست

[...]

قطران تبریزی

بخد و قد تو ای شهره ترک کاشغری

خجل شدند گل سرخ سرو غاتفری

ستاره بارم هر شب ز دیده تا بسحر

چو یادم آید از آن سی ستاره سحری

بدخل شوشتر ارزد سه بوسه از لب تو

[...]

امیر معزی

اگر به داد بود نام شاه دادگری

وگر به تاج بود فخر شاه تاجوری

چو روز بزم بود آفتابِ با قدحی

چو روز رزم شود آسمان با کمری

فلک نیی و به قدر بلند چون فلکی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه