دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری
که نشتری ست ازان غمزه ها به هر جگری
تو داری آنچه پری دارد از لطافت، لیک
چه فایده که نداری ز مردمی قدری
دلم ببردی تا دیگری در او نرود
دریغ باشد بر جای چون تویی دگری
متاع جان که به هر دو جهانش نفروشم
اگر تو می طلبی راضیم به یک نظری
چنان به روی تو مستغرقم که یادی نیست
که بر فراز فلک زهره ایست یا قمری
در آن زمین که تویی پای را به عزت نه
که زیر هر کف پایی فرو شده ست سری
کجاست صحبت آن دور رفتادگان، فریاد
که عمر رفت و نیامد ز رفتگان خبری!
مرا که آبله شد پای دل، ترا چه خبر
که در ولایت خوبان نکرده ای سفری!
نگشت خوش دل عاشق به انگبین بهشت
چه دل بود که توانا بود به گل شکری
ببوس از قبل خسرو آستانش، ای باد
اگر در آن سر کو روزی افتدت گذری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر عاشقانه به معشوق خود مینگرد و از زیبایی و لطافت او سخن میگوید. او میگوید که اگرچه دلربایی و جذابیت معشوق بینظیر است، اما او از مردمداری و اخلاق بیبهره است. شاعر بیان میکند که دلش را به معشوق داده و دیگر هیچ چیز برایش اهمیت ندارد. او همچنین از غم و تنهایی خود میگوید و از نبودن خبر از غایبان و کسانی که عمرشان را بیخبر سپری کردهاند، گلایه میکند. شاعر به ارزش و اهمیت لحظات با معشوق اشاره میکند و در نهایت، از نسیم خواسته که به آستان معشوق بوسهای بزند.
هوش مصنوعی: دو چشم زیبای تو، هیچ خبری از دنیا ندارند، چرا که این چشمان جذاب، به هر دل زخمی، مانند تیر نیشتر میزنند.
هوش مصنوعی: تو لطافتی داری که شبیه پرِ پرندگان است، اما چه فایده دارد که ازصفات انسانی بیبهرهای.
هوش مصنوعی: اگر دلم را از من بگیری، نباید کسی دیگر را به جای تو در آن وارد کنم؛ زیرا هیچ کس دیگر مثل تو نیست و این حیف خواهد بود.
هوش مصنوعی: محبت و عشق من به تو ارزشمندتر از هر چیزی است و حتی اگر تمام جهان را هم به من بدهند، حاضر نیستم آن را بفروشم. اگر تو هم به من نظر کنی و نگاهی به من بیندازی، همین برای من کافی است و من راضی هستم.
هوش مصنوعی: من آنقدر در زیبایی تو غرق شدهام که فراموش کردهام آیا بر آسمان ستارهای چون زهره وجود دارد یا پرندهای چون قمری.
هوش مصنوعی: در آن سرزمینی که تو حضور داری، پاها را با احترام بر زمین بگذار؛ زیرا هر قدمی که به زمین میزند، نشان از عظمت و ارزشمند بودن آن زمین دارد.
هوش مصنوعی: کجاست گفتگو دربارهی آن افرادی که از کنار ما دور شدهاند؟ آه! عمر ما گذشت و خبری از رفتگان نرسید.
هوش مصنوعی: من که به خاطر عشق و حساسیتهایم دچار درد و رنج شدم، تو چطور از حال من خبر نداری و حتی به سراغ دلدادگان نرفتهای؟
هوش مصنوعی: دل عاشق هرگز در بهشت خوشحال نمیشود، اگرچه بهشت پر از نعمتها و خوشیهاست. حقیقیترین لذتها و شادمانیها در دل عاشق، با عشق و محبت ایجاد میشود، نه صرفاً با زیباییهای ظاهری.
هوش مصنوعی: ای باد، اگر روزی در آن سمت کوچه عبور کردی، از پیش درگاه خسرو بوسهای بزن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایا شکسته سر زلف ترک کاشغری
شکنج تو علم پرنیان شوشتری
بزیر دامنت اندر بنفشه بینم و تو
بنفشه را سپری یا بنفشه را سپری
چنان مسیر اگر پیش او سپر شده ای
[...]
ایا همیشه به نوروز سوی هر شجری
تو ناپدید و پدید از تو بر شجر اثری
توی که جز تو نپنداشت با بصارت خویش
عفیفه مریم مر پور خویش را پدری
به تو نداد کسی مال و متهم تو بوی
[...]
پریرخی که ز شرمش نهان شدست پری
پری مثال نهان گشت و شد ز مهر بری
عیان بدیده گر او را نبینی آن نه عجب
که گر پریست چنین آمدست رسم پری
گر آبگینه پری را ببیندی بدرست
[...]
بخد و قد تو ای شهره ترک کاشغری
خجل شدند گل سرخ سرو غاتفری
ستاره بارم هر شب ز دیده تا بسحر
چو یادم آید از آن سی ستاره سحری
بدخل شوشتر ارزد سه بوسه از لب تو
[...]
اگر به داد بود نام شاه دادگری
وگر به تاج بود فخر شاه تاجوری
چو روز بزم بود آفتابِ با قدحی
چو روز رزم شود آسمان با کمری
فلک نیی و به قدر بلند چون فلکی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.