گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

دل ما را ز دست غم امان نیست

نشان شادمانی در جهان نیست

جهان پر آشنا و من به غم غرق

که دریای محبت را کران نیست

کسی کو یک زمان در عمر خوش بود

مرا اندر همه عمر آن زمان نیست

فلک را دعوی مهرست، لیکن

گواهی می دهد دل کانچنان نیست

به یک جان خواستم یک جام شادی

ز دور چرخ، گفتا، رایگان نیست

دو شش نقش کسان، زین نرد ما را

دو یک بر کعبتین استخوان نیست

ندانم کاهش جان من این است

سخن هم آن چنان هم آن زبان نیست

بلای عقل عشقم بود، اکنون

بلا این شد که از عشقم امان نیست

گر افتد آشتی با بخت، ننگیست

اگر نقد خصومت در میان نیست

حدیث خوشدلی وانگه به عالم

زبان کردار خسرو، جای آن نیست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
فخرالدین اسعد گرگانی

خدای من بتا بر آسمان نیست

اگر بر من دل تو مهربان نیست

جمال‌الدین عبدالرزاق

مرا باری در ینحالت زبان نیست

دل اندیشه و طبع بیان نیست

چگونه مرثیت گویم شهی را

که مثلش زیر چرخ آسمان نیست

زرنج دل چنان بسته زبانم

[...]

نظامی

حدیث خسرو و شیرین نهان نیست

وزان شیرین‌تر الحق داستان نیست

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از نظامی
سلمان ساوجی

دهانی را کزو قطعا نشان نیست

میانی را که هیچش در میان نیست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه