لطافت تو چنان در خیال ما بنشست
که تا به حشر نخواهد دل از کمند تو رست
زبون چشم زبون گیر تو شدم، چه کنم؟
چه حیله سازد هشیار پیش مردم مست
ز کشته پر شده شهر و کشنده پیدا نی
دهان تنگ تو پیدا شده ست، میری هست!
مرا نگینه دل کز گزند ایمن بود
فتاد و سنگ جفای تو باز خورد و شکست
شکسته طره تو از کجاست، از دل من؟
چنین بود، چو کند کس خرابه را دربست
چرا پیاله خون می دهی مرا هردم
چنین که می رسد از جور چرخ دست به دست
بیا چو آب خضر تا ببینیم در پای
بسان خاک که در پای آب گردد پست
اگر ز خسروت آزار بود، تازه مکن
مکاو ریش کهن را چو سر بهم پیوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و میگوید که لطافت و جذابیت او در خیال او چنان نشسته که دلش هرگز از چنگال او رها نخواهد شد. او به حسرت و آسیبهای ناشی از عشقش اشاره میکند و حس میکند که در برابر جذابیت معشوقش درمانده و آسیبدیده شده است. شاعر از وضعیت دردناک خود در عشق میگوید و به تضاد بین زیبایی معشوق و رنجی که بر او میرود اشاره میکند. در نهایت، او از معشوق میخواهد که به او کمک کند تا از این وضعیت رهایی یابد و بر زخمهای ناشی از عشق غلبه کند.
هوش مصنوعی: لطافت و زیبایی تو چنان در ذهن و خیال ما جا گرفته است که تا روز قیامت، دل ما نخواهد توانست از محبت و جذبه تو رها شود.
هوش مصنوعی: چشمان تو با جذابیت خود مرا اسیر کردهاند، چه کنم؟ چه ترفندی میتواند فرد هوشیار را در برابر جمعیت پرشور و شگفتانگیز قرار دهد؟
هوش مصنوعی: شهر پر از مردهها شده و هیچ نشانی از قاتل پیدا نیست. دهانت به قدری تنگ است که فقط نام تو به چشم میخورد و این کار توست!
هوش مصنوعی: دلم مثل یک نگین بود که از آسیبها در امان بود، اما وقتی به خاطر عذاب تو افتاد، سنگی که به آن پرتاب شد، آن را شکست.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان احساسات عمیق و درد ناشی از جدایی و شکست در عشق پرداخته است. گوینده از این میگوید که آیا زخم و ناراحتی او از بیوفایی محبوب است و در ادامه به طور استعاری به خرابیهایی اشاره میکند که در دل او به وجود آمده است. در واقع، این ابیات نشاندهندهی غم و اندوهی است که عشق ناکام به بار میآورد.
هوش مصنوعی: چرا هر بار که به من میرسی، اینقدر ناامیدی و درد را با خودت میآوری و به من میسازی؟
هوش مصنوعی: بیایید مانند آب خضر با هم به مشاهده بپردازیم، تا ببینیم چگونه خاک در مقابل آب پایین میآید و پست میشود.
هوش مصنوعی: اگر از طرف محبوب، آزاری به تو برسد، نباید در گذشتهها و خاطرات کهنهی روابط قبلیات فکر کنی و آنها را به یاد آوری. این موضوع نشان میدهد که باید در برابر مشکلات جدید، از بند گذشتهها رها شوی و به حال و آینده توجه کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلیل نصرت حق زخم نیزه عربست
از اوست هر چه به شرک اندر از بدی شغب است
رسیده ماه محرم به سال پانصد و شصت
به بارگاه وزیر خدایگان بنشست
که تا نظر کند اندر جمال طلعت او
که هیچ شه را مانند او وزیری هست
خجستهرای و همایونلقا و فرّخفال
[...]
کسی نرست ز دنیا مگر خدای پرست
در این زمانه هر آن کس که او به مرد برست
جهان بی خبر آن است و جای بی ادبان
سریر کفر بلند و سرای ایمان پست
رها مکن که جهان تاج بر سر تو نهد
[...]
رئیس دولت و دین ای اسیر دست اجل
شدی و رفت بهین حاصل جهان از دست
زمانه نی در مردی در کرم بشکست
سپهر نی دم شخصی دم هنر دربست
دلم حریق وفاتت چو کرد خاکستر
[...]
چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست
که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
دگر به روی کسم دیده بر نمیباشد
خلیل من همه بتهای آزری بشکست
مجال خواب نمیباشدم ز دست خیال
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.