آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها در چمن
شد در نوا هر بلبلی بر شاخ سرو و نارون
باد صبا گلریز شد، ساقی، بده می تا شوم
گه از خمار چشم تو مست و گه از دردی دن
با عارض زیبای تو ما را چه جای باغ و گل
با قامت رعنای تو چه جای سرو و نارون
چندان به یاد عارضت بارم ز جوی دیده خون
تا لاله هایت را دمد سنبل بر اطراف چمن
چشمم چو در هر گوشه ای سرشار دارد چشمه ای
در چشمم ار ناری گهی، باری بیا در چشم من
شادم اگر میرم زغم، باری ز محنت وارهم
از هجرت، ای زیبا صنم، تا چند باشم ممتحن؟
گاهیم سازد بی خبر، گاهیم نآرد در نظر
با عاشقان آن چشم را باز این چه سحر است و فتن؟
داریم با زلفت، بتا، وقت خوش و این قصه را
مگشای با باد صبا، وقت مرا بر هم مزن
از انتظارت دیده ها شد خسرو بیچاره را
ای یوسف فرخ لقا، بویی فرست از پیرهن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر شاعر به زیبایی بهار و گلها اشاره میکند و از عشق و شوق خود نسبت به معشوق میگوید. او به توصیف شادابی و زیبایی طبیعت در بهار پرداخته و بیان میکند که با وجود زیباییهای باغ و گلها، زیبایی معشوقش هیچگاه با آنها قابل مقایسه نیست. همچنین، شاعر از درد فراق و غم دوری از معشوق خود میگوید و حسرت دیدار دوباره او را میکشد. در نهایت، شاعر احساس بیتابی و انتظار برای دیدن معشوق را بیان میکند و از او میخواهد که بویی از خود بفرستد تا به او قوت قلب دهد.
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده است، ای دوست من. گلها در باغها شکفته شدهاند و هر بلبل بر شاخههای سرو و نارون سرود میخواند.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی گلها را به رقص درآورد، ای ساقی، به من شراب بده تا همزمان از زیبایی چشمان تو سرمست شوم و هم از دردهای زندگی که به سراغم میآید.
هوش مصنوعی: حضور و زیبایی تو به قدری دلانگیز و خیرهکننده است که دیگر نیازی به باغ و گل نیست. قامت زیبای تو به اندازهای فریبنده است که هیچ درختی مثل سرو و نارون نمیتواند با آن رقابت کند.
هوش مصنوعی: من به قدری از زیبایی تو و ویژگیهای چهرهات در خاطرم ماندهام که از چشمانم اشک میریزم، تا جایی که لالهها در کنار سنبلها در چمن به شکوفه مینشینند.
هوش مصنوعی: چشم من در هر گوشه، پر از چشمهای است که مدام جاری است. اگر تو زمانی در چشمان من آتش میافگنی، بیا و با وجود این آتش به چشمان من نگاه کن.
هوش مصنوعی: اگر از اندوه میروم و خوشحالم، اما بار دیگر از درد هجرت، ای زیبای عزیز، تا چند باید در این آزمون بمانم؟
هوش مصنوعی: گاهگاه بدون اطلاع ما کاری میکند، گاهی هم چشمانش را به روی عاشقان میگشاید. این چه جادو و فریب عجیب و غریبی است؟
هوش مصنوعی: در حال حاضر با زیباییهای تو و خوشیهای زندگی مشغولم، اما خواهش میکنم این راز را با کسی مطرح نکن و وقتی با باد صبا به گوشم میرسد، آرامش مرا بر هم نزن.
هوش مصنوعی: خسرو بیچاره، به خاطر انتظار و longing خود به یوسف، درخواست میکند که بویی از پیراهنش به او بفرستد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گلبن نوان اندر چمن عریان چو پیش بت شمن
نه یاسمین و نه سمن نه سوسن و نه نسترن
ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من
تا یک زمان زاری کنم بر رَبع و اَطلال و دِمَن
رَبع از دلم پرخون کنم خاک دمن گلگون کنم
اطلال را جیحون کنم از آب چشم خویشتن
از روی یار خرگهی ایوان همی بینم تهی
[...]
از غرب سوی شرق زن بد خواه را بر فرق زن
بر فرق او چون برق زن مگذار ازو نام و نشان»
کز باده می زاید فرح
در سینه غمگین من
هایل هیونی تیز دو، اندک خور بسیار رو
از آهوان برده گرو در پویه و در تاختن
هامون گذاری کوه وش، دل بر تحمل کرده خوش
تا روز هر شب بارکش، هر روز تا شب خارکن
چون باد و چون آب روان در دشت و در وادی دوان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.