صبا با گل بگو از من دگر باز
به بستان آمدی با برگ و با ساز
ربودی دل به دستان از بر ما
درآمد بلبل خوش گو به آواز
به عشق روی گل سرو از چمنها
خرامیدند باری از سر ناز
که تا گل سرو بیند سرو در گل
کند نرگس ثنای خویش آغاز
گل خوش بو به سرو ناز می گفت
چه باشد کز درم آیی شبی باز
جوابش داد سرو بوستانی
که گفتم با صبا بسیار ازین راز
که تا آورد بویت سوی بستان
شدم از بوی جان بخشت سرافراز
ز عشق رنگ و بویت در چمنها
درآمد بلبل جانم به پرواز
گل و سرو چمن را نیست رونق
درین بستان جهان با خار می ساز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
یکی دیگر به کرمان رفت و شیراز
یکی دیگر به ششتر رفت و اهواز
چو ناقوسی و اورنگی زدی ساز
شدی اورنگ چون ناقوس از آواز
پدر گنج سخن را کرد در باز
پسر را گفت ای جویندهٔ راز
تو نیکویی کن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز
مگر یاری درافتد محرم راز
که مرموزی توان گفتن بدو باز
ولی ترسم که گفتستند نتوان
به خورد صعوه دادن لقمهٔ باز
توانم آشنایی داد با دوست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.