گل امشب آخر شب مست برخاست
به جام لاله گون مجلس بیاراست
نشسته سبزه زین سو، پای در بند
ستاده سرو ازان سو جانب راست
صبا می رفت و نرگس از غنودن
به هر سویی همی افتاد و می خاست
من اندر باغ بودم خفته با یار
بنامیزد چو ماهی بی کم و کاست
چو رفتن خواست از پهلوی خسرو
بر آمد از دلم فریاد بی خواست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با توصیف زیباییهای طبیعت و دنیای عاشقانه، لحظهای از شب را به تصویر میکشد. گلها و گیاهان در مجلس شاداب و پرجنب و جوش هستند. سبزه در یک سو و سرو در سوی دیگر زیبایی را به نمایش گذاشتهاند. نسیم صبحگاهی و نرگس نیز در حال بازی و جنب و جوش هستند. شاعر خود را در باغی به خواب رفته با معشوقش تصور میکند، جایی که همه چیز به زیبایی و آرامش میگذرد. اما به هنگامی که معشوق قصد رفتن دارد، دل شاعر به ناله و فریاد میافتد. این تصویرسازی احساساتی عمیق از عشق و جدایی را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: امشب گل زیبا و سرخ رنگی به شکلی شاداب و شگفتانگیز برافراشته شده و مجلس را با زیباییاش زینت بخشیده است.
هوش مصنوعی: در اینجا سبزهای در سمت چپ و در سمت راست، درخت سروزنی ایستاده است که پایش بند است. به تصویر کشیده میشود که سبزه و درخت در دو طرف یکدیگر قرار دارند و درخت به سمت راست متمایل است.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی در حال حرکت بود و نرگس، با خواب آلودگی، به طرفهای مختلف خم میشد و دوباره راست میایستاد.
هوش مصنوعی: من در باغی در کنار یارم خوابیده بودم، همچون ماهی که بدون هیچ نقصی در آب شنا میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که خواستم از کنار پادشاه بروم، ناگهان فریادی از دل من برخاست، بدون آنکه قصد آن را داشته باشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به وصفش چند گفتن هم نه زیباست
که چندی را مقادیرست و احصاست
خداوندی که تاج دین و دنیاست
بهدولت دین و دنیا را بیاراست
از آن تاجی است در دنیا و در دین
که انعلا مرکب او تاج جوزاست
دلیل دولتش چون روز روشن
[...]
قدر میخواست تا کار دو عالم
به یکبار از پی سلطان کند راست
چو او اندیشهٔ برخاستن کرد
قضا گفتا تو بنشین خواجه برخاست
خداوندا کمینه چاکر تو
کت اندر بندگی یکروی و یکتاست
ز خدمت یکدو روز اردورماندست
مگو سرگشته نا پای برجاست
بخاک پای تو کان نیست تقصیر
[...]
بیا بنشین که دلها بی تو برخاست
دمی با ما دل سنگین بکن راست
من اندیشم که جان بر تو فشانم
مشو از جای، کین اندیشه برجاست
ز تو جورست با ما و غمی نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.