از پس عمر شبی هم نفس یار شدم
خواب بود آن همه گویی تو، چو بیدار شدم
وقتی آن چشمه خورشید بدین سوی نتافت
گر چه در کوی غمش سایه دیوار شدم
موی گشتم ز غم و بار اجل می بندم
ره دراز است، نکو شد که سکیار شدم
توبه ام بود ز شاهد، کنون ای زاهد، دور
که دگر بار ز سر بر سر این کار شدم
طوف کوی تو همه از سر من بیرون رفت
آنکه که گه در چمن و گاه به گلزار شدم
از سگان سر کوی تو مرا شرم گرفت
بس که در گرد سر کوی تو بسیار شدم
رفت شبها و مرا صبح مرادی ندمید
نه ز چشمت به حد زیستن افگار شدم
خسروم، بر سر هر کو شده رسوای جهان
طرفه کاندوه ترا محرم اسرار شدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات عمیق و دلبستگیهای خود نسبت به معشوق اشاره میکند. او در شب بیداری در کنار یار خود را خواب میبیند و به یاد معشوقش به غم و سختیهایی که بر او گذشته، تفکر میکند. شاعر از تغییراتی که در زندگیاش به واسطه عشق رخ داده، میگوید و ابراز ناامیدی نسبت به دست نیافتن به آرامش و عشق واقعی میکند. او به توبه و برآمدن از گذشته اشاره میکند و احساس شرمندگی از وابستگیاش به این عشق را بیان میکند. در نهایت، شاعری حس میکند که در جستوجوی معشوقش، به طور مداوم دچار رسوایی و درد است.
هوش مصنوعی: بعد از مدت زمان طولانی زندگی، یک شب کنار عشقام خوابم برد. وقتی از خواب بیدار شدم، حس میکردم او در کنارم است و همه آن خواب، واقعی به نظر میرسید.
هوش مصنوعی: زمانی که نور خورشید به سمت من نتابید، حتی اگر در خیابان غم او، به سایه دیواری پناه بردم.
هوش مصنوعی: از غم و اندوه به موهایم پریشانی رسیده و حالا به خاطر نزدیک شدن به مرگ، راهی دراز را در پیش دارم. بهتر است که از این وضعیت فاصله بگیرم و خود را از مشکلات رها کنم.
هوش مصنوعی: من از این گناه که به خاطر زیبایی و عشق به آن شاهد مرتکب شدم، توبه کردهام. ای زاهد، دیگر نمیخواهم دوباره به این کار برگردم.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق تو، تمام فکر و خیال من تحت تأثیر قرار گرفت. من در مواقعی در میان گلها و در باغها گام برداشتم.
هوش مصنوعی: از اینکه در نزدیکی خانهات به مانند سگها در انتظار نشستهام، احساس شرمندگی میکنم.
هوش مصنوعی: او شبها رفت و من در صبح هیچ آرزویی نداشتم؛ نه از نگاهت چیزی به من رسید و نه کمکی از طرف تو در تحمل زندگی به من شد.
هوش مصنوعی: من در بیهمهی گناهها و ننگهایی که بر دوش کشیدهام، به درجهای از رسوایی رسیدهام که همهجا نام من را بر زبان دارند. اما تو را به رازهای خود راه دادهام و به دل نزدیکم کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از سر سوز جگر بر در آن یار شدم
با دلی پر ز غم و دیده ی خونبار شدم
گفتم از روی ترحّم جگر ریش مرا
مرهمی نه که به کام دل اغیار شدم
سالها خون جگر خوردم و از دست غمش
[...]
جز در عشق بهر در که شدم خوار شدم
خار بودم همه از عشق تو گلزار شدم
داشتم تا خبر از خویش نبودم خبری
تا شدم مست می عشق تو هشیار شدم
حرف ما گوش نمیکرد چه گفتیم رضی
[...]
هرکجا ساخت غمی دایره مسمار شدم
هر کجا نقطه شد انده خط پرگار شدم
بوی یار من ازین سست وفا می آید
گلم از دست بگیرید که از کار شدم
بس کزو شد برم آسوده، دو دستم در خواب
[...]
بسکه از بار غم دهر گرانبار شدم
همه رو سجده کنان تا در خمار شدم
شیشه پیچ دل از مستی من خود نشکست
من باین دل شکنان از چه گرفتار شدم
خرم از ابر بهاری نشدم طالع بین
[...]
فیض در بیخبری بود چو هشیار شدم
صرفه در خواب گران بود چو بیدار شدم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.