بیا، ای دیده شهری به سویت
جهانی گم شده در جستجویت
بلا و فتنه کار افزای چشمت
جفا و کینه دست افزار خویت
که باشد آیینه آه و هزار آه
که در آغوش گیرد نقش رویت
مبادا بگسلد یک مویت، ارچه
جهان آویخت در یک تار مویت
کنم از آب دیده لب نمازی
چو پای هر سگی بوسم به کویت
بده دل گر توانی بی دلی را
که خواهد داد جان در آرزویت
نیم عاشق چو من از بیم مردن
نبینم سیر در روی نکویت
چو زنبور سیه گرد سر گل
بگردم بر سرت بیخود ز بویت
ز حیرت باز خسرو مانده بیهوش
خموشی بودی اندر گفت و گویت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عاشقانه و آرزوی وصال میپردازد. شاعر خطاب به معشوقهاش از جستجوی خود در دنیای عشق و زیبایی او سخن میگوید. او به بلایای ناشی از عشق و جفای معشوق اشاره میکند و از ناراحتیهای خود در جدایی میگوید. شاعر به معشوق میفهماند که چگونه دلش برای او تنگ است و حاضر است حتی جانش را برای رسیدن به او فدا کند. همچنین، او به حیرت و بیخبری خود از عشق اشاره میکند و به گردشی شبیه زنبوری در اطراف گل معشوقش نیاز دارد. در کل، این شعر نمایشدهندهی شور و شوق و درد عشق است.
هوش مصنوعی: بیا، ای چشمی که در جستجوی تو، دنیا را گم کردهام.
هوش مصنوعی: عذاب و مصیبت ناشی از نگاه تو، دل را درگیر میکند و بدی و کینهتوزی تو ابزار آزار دیگری است.
هوش مصنوعی: آیا کسی هست که در دل خود صدها آه داشته باشد و آنها را در آغوش تصویر چهرهات بگیرد؟
هوش مصنوعی: احتیاط کن که حتی یک رشته از مویت از دست نرود، زیرا اگر چه دنیا به یک تار موی تو آویخته شده است، اما این موضوع بسیار مهم و حساس است.
هوش مصنوعی: چشمانم را با اشک پر کردهام و با آن نماز میخوانم، مانند اینکه پاهای هر سگی را در کوی تو میبوسم.
هوش مصنوعی: اگر میتوانی، به دل کسی بده که بیدل است و جانش را برای رسیدن به عشق تو فدای تو کند.
هوش مصنوعی: نیم عاشق مثل من از ترس مرگ نمیتوانم به چهره زیبایت نگاه کنم و از آن لذت ببرم.
هوش مصنوعی: مانند زنبوری که دور گل میچرخد، من نیز بر سرت میچرخم و از عطر و بوی تو مست و بیخود میشوم.
هوش مصنوعی: خسرو از حیرت به حالتی بیهوا و بیحرکت درآمده است، و سکوت او در گفتوگو حس خاصی را ایجاد کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ندانم چه نهیب آمد به رویت
چه سختی دید جان مهر جویت
و گر شد قطرهای آب از سبویت
بسا دجله که سر دارد به جویت
بدو گفتا که گر شد زرد رویت
پشولیده چرا شد مشک مویت
نسیمی نام زد فرما ز سویت
که بیهوش ابد گردم به بویت
ز خطِ وهمیِ های هویّت
دو چشمی میشود در وقتِ رؤیت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.