ای سودا دیده ام روی چو ماه
دل گرفته در سر زلفت پناه
با رخ چون ماه و قد همچو سرو
وز دو ابروی کج و چشم سیاه
با قد چون یاسمین و لعل لب
یک جهت کردم بدان زلف دوتاه
این همه مکر و فسون کرد او به چشم
تا به افسونم ببرد آخر ز راه
ابروی فتّان و چشم مست تو
خون ما آخر بریزد بیگناه
سرو سیم اندام را در بوستان
گو ز روی لطف کن در ما نگاه
تا شود چون کیمیا خاکی تنم
زان نظر جانا ز کام نیک خواه
بر سر خاکم گذر کن تا ز مهر
رسته بینی یک جهان مهر گیاه
یک نظر بر ما فکن از روی لطف
چون تویی بر هر دو عالم پادشاه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روی هر یک چون دو هفته گرد ماه
جامهشان غفه، سموریشان کلاه
ای ممالک را مبارک پادشاه
ای سزای خاتم و تخت و کلاه
تیغ خونخوارت پذیرفتار فتح
عفو جانبخشت خریدار گناه
روز کوشش بحر گردون کر و فر
[...]
گنج عمری داشتی خاقانیا
کم کم از گنج تو گم شد آه آه
شد سیاهی دیدهٔ دولت سپید
شد سپیدی چهرهٔ سلوت سیاه
در زیان عمر یکسانند خلق
[...]
باز یونس را نگر گم گشته راه
آمده از مه به ماهی چند گاه
ای جهانت بر جهانداری دلیل
وی خدایت بر خداوندی گواه
وی ز مهر سایه ات خورشید روی
در جهان، آورده هر روزی پگاه
هم جهان جاه را انصاف و امن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.