هزار شکر خدا را که چون تو دلداری
نمود روی به من بعد مدتی یاری
کنون زبون خیالات غمزه های توام
میان مجلس مستان چنانکه هشیاری
تو یوسفی و من از نقد جان خریدارت
بیا بگو که نیابی چو من خریداری
اگر چه حسن تو از آفتاب اندک نیست
ولی ز حسن تو اندک ترست بسیاری
اگر چه بار جفای تو هر کسی نکشد
من ضعیف جفاکش همه کشم باری
هزار طعنه چه گویی که از سرم برخیز
کس این سخن نکند خاصه با تو چون یاری
جفا کنی وز من عذرخواهی از شوخی
چه می کنی و چه می خواهی از گرفتاری
زبان باین قدری رنجه دار بر خسرو
که گر بگویدت آن منی بگو آری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، به احساس عشق و دلداری شاعر نسبت به محبوبش اشاره دارد. شاعر از شکرگزاری بابت دیدار محبوبش صحبت میکند و ابراز میکند که او چقدر به او اهمیت میدهد. او خود را در میان مستانی مست همچون هشیاری میبیند و به زیبایی محبوب اشاره میکند که اگرچه کمتر از خورشید نیست، اما زیباییاش خاص و بینظیر است. شاعر با بیان ضعف خود در برابر جفای محبوب، از درد و رنجی که عشق به او میدهد سخن میگوید و در نهایت از محبوب میخواهد تا درک کند که عشق و جفا چگونه در زندگیاش تاثیر میگذارد. او همچنین در نگاهی کنایهآمیز، به زبان و حرفهای خود در مقابل محبوب اشاره میکند و از او میخواهد که حقیقت را بگوید.
هوش مصنوعی: هزار بار خدا را شکر که تو، پس از مدتی دوری، دوباره به من محبت کردی و به من یاری رساندی.
هوش مصنوعی: حالا زبان من از خیالهای پرشور تو به وجد آمده و در جمع شادان به گونهای است که انگار از حالت بیداری خارج شدهام.
هوش مصنوعی: تو مانند یوسف هستی و من جانم را برای تو فدای تو کردهام. بیایید بگویید که هیچکس مانند من نمیتواند شما را بخرد.
هوش مصنوعی: هرچند زیبایی تو به اندازهی آفتاب کم نیست، اما نسبت به زیبایی تو، بسیاری از زیباییها کمترند.
هوش مصنوعی: هرچند که بار ظلم و جفای تو را هیچ کس نتواند تحمل کند، من که ضعیفام، همه آن را به دوش میکشم.
هوش مصنوعی: چقدر چیزهایی که به من میگویند، آزاردهنده است. هیچکس چنین حرفهایی را نمیزند، به ویژه در کنار تو که دوستم هستی.
هوش مصنوعی: اگر به من آسیب برسانی و بعد از آن عذرخواهی کنی، به چه منظوری این کار را میکنی و از این وضعیت چه انتظاری داری؟
هوش مصنوعی: زبان خود را به قدری به زحمت بینداز که اگر به خسرو بگویی تو من هستی، او بگوید بله.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا به ناله و زاری همیبیازاری
جفای تو بکشم زانکه بس سزاواری
تو را به جان و تن خویشتن خریدارم
مرا به قول بداندیش میبیازاری
به جان شیرین مهر تو را خریدارم
[...]
نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری
نیافرید خدای جهان تو را یاری
خجسته آمد دیدار تو به عالم بر
خدایگان چو تو باید خجسته دیداری
تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین
[...]
ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری
بسی کشید تن مستمند من خواری
مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان
چگونه عیشی؟ با صد هزار دشواری
بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی
[...]
در آی جانا با من به کار اگر یاری
وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری
نه همرهی تو مرا راه خویش گیر و برو
تو را سلامت بادا مرا نگوساری
مرا به خانهٔ خمار بر بدو بسپار
[...]
اگر مدیحت گویم نیابم از تو عطا
وگر نگویمت از من همی بیازاری
اگرت گویم بخل واگر نگویم خشم
چه عادتست که تو میرخواره زن داری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.