گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی مقیم

روزها شد تا نیاید از سر کویت نسیم

پیش از آن روزی که جان را با بدن شد اتحاد

عشق تو با جان من بودند یاران قدیم

کس مقیم کعبه مقصود نتواند شدن

تا نگردد خاک پای محرمان آن حریم

باده نوشیدن به خلوت لذتی دارد مدام

خاصه آن ساعت که باشد نازک اندامی ندیم

اشک گردد از سموم قهر تو آب حیات

زنده گردد از نسیم لطف تو عظم رمیم

مدعی، فقرم مبین کز دولت عشقش مرا

هر نفس در یتیمی می دهد طبع کریم

هم به مکتوبی ز خسرو یاد می کن گاه گاه

چند باشی محترز از طعنه مشتی لئیم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

فر او گاه وزیدن گر به سنگ آرد نسیم

یک سخندان را ز یک معطی نه زر باید نه سیم

خیر ازو زینت همی سازد چو اجسام از لباس

فضل از او قوت همی گیرد چو ارواح از نسیم

روی او در چشم ما همچون به دور اندر صدور

[...]

عبدالقادر گیلانی

چون تمام عمر نیکی کرد با تو آن کریم

از بدی خود چرا ترسی تو آخر ای لئیم

تو یتیمی با تو او هرگز نخواهد کرد قهر

زانکه او خود کرد نهی قهر کردن با یتیم

هرچه میخواهی تو ازوی میدهد بیشک تورا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عبدالقادر گیلانی
سوزنی سمرقندی

مهتر آن بهتر که باشد فاضل و راد و کریم

تا هم از وی مدح او را مایه بردارد حکیم

حکمت آرا اینقدر داند که مهتر به بود

فاضل و راد و کریم از جاهل و زفت و لئیم

هر لئیم و زفت و جاهل را نگوید مدح از آنک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
انوری

علم آصف گنج قارون صبر ایوب رسول

یاد کرد اندر کتاب این هر سه لقمان حکیم

هرکه بازد عاشقی با این سه چیز ای نیکنام

لام او هرگز نبیند روی ضاد و روی میم

جمال‌الدین عبدالرزاق

خواجه را دیدی تو تا بنشست بر دیوان ملک

خود خبر داری که من از غصه‌اش چو نمی‌زِیَم؟

او میان دست و آنگه بر سر او من به پای

او ز من غافل ولیکن من از او غافل نِیَم

آرزو می‌آیدم روزی که او در منصبش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه