کجا بود من مدهوش را حضور نماز!
که کنج کعبه ز دیر مغان ندانم باز
مرا مخوان به نماز،ای امام و وعظ مگوی
که از نیاز نمی باشدم حضور نماز
چو صوفی از می صافی نمی کند پرهیز
مباش منکر دردی کشان شاهد باز
بسان مطرف مفلس نوای سوختگان
چو بلبل سحری می کند سماع آغاز
اگر چه عود توام، هر نفس بخواهی سوخت
مرا ز ساز چه می افگنی؟ بسوز و بساز
بدان طمع که کند مرغ وصل خوبان صید
دو دیده ام شده از شام تا سحرگه باز
خیال زلف دراز تو گر نگیرد دست
که برسر آرد ازین ظلمتم شبان دراز
تو در تنعم و نازی، ز ما کی اندیشی؟
که ناز ما به نیاز است و نازش تو به ناز
اگر ز خط تو چون موی سر بگردانم
ببند و چون سر زلفم بر آفتاب انداز
امید بنده مسکین به هیچ واثق نیست
مگر به لطف خداوندگار بنده نواز
گذشت شعر ز شعری و شورش از گردون
چرا که از پی آوازه می رود آواز
خرد مجوی ز خسرو که اهل معنی را
نظر به عشق حقیقت، بود نه عقل مجاز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به حالتی از سرمستی و مدهوشی اشاره میکند که او را از حضور در نماز و مراسم دینی دور کرده است. او میگوید که نیازی به دعوت به نماز ندارد و عشق و نیازش فراتر از این مراسم است. شاعر با ذکر مثالهایی از صوفیها و بلبلها، نشان میدهد که دوشیدن می و عطر عشق برای او مهمتر از اعمال ظاهری است. او درباره دشواریهای عشق و انتظار به وصل محبوب صحبت میکند و تأکید میکند که ناز و نیاز در عشق یکدیگر را تکمیل میکند. نهایتاً، شاعر میگوید که در عشق، خرد و عقل انسانی نمیتواند او را راهنمایی کند و تنها عشق و حقیقت در این مسیر اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: کجا میتوانم حضور نماز را پیدا کنم در حالی که من مدهوش و حیران هستم! من نمیدانم کنج کعبه در مقایسه با دیر مغان کجاست و به آنجا بازگردم.
هوش مصنوعی: ای امام، مرا به نماز نخوان و نصیحت نکن که من از نیاز خود، در مقام حضور در نماز قرار ندارم.
هوش مصنوعی: اگر صوفی از شراب خالص خودداری نمیکند، تو هم نباید منکر دردی شوی که عاشقان و اهل دل میکشند. پس از حقیقت و عشق دوری نکن.
هوش مصنوعی: مانند مطرف که در فقر و تنگدستی میزند صدای سوختگان، بلبل صبحگاهی شروع به نغمهپردازی و رقص میکند.
هوش مصنوعی: اگرچه تو مانند عود، هر زمان که بخواهی میسوزانی، پس چرا از ساز من میکاهی؟ بسوز و بساز.
هوش مصنوعی: مرغی که به وصال خوبان فکر میکند، به امید رسیدن به آن، در تاریکی شب تا سپیدهدم در جستجوست و چشمانش همچون صیادی در کمین نشستهاند.
هوش مصنوعی: اگر خیال زلف بلند تو به من دست نرساند، این شب تاریک را با نور چهرهات روشن میکنم.
هوش مصنوعی: تو در خوشی و زیبایی خود مغروری، و به ما فکر نمیکنی. در حالی که ناز و زیبایی ما به نیاز و محبت ما بستگی دارد، اما ناز و زیبایی تو فقط به زیبایی خودت مربوط میشود.
هوش مصنوعی: اگر من از خط زیبای تو چشم بگردانم، باید دور خودم را بگیرم و اگر بخواهم موهایم را به سمت آفتاب بیندازم، مانند سر زلف خواهد شد.
هوش مصنوعی: امید بنده ضعیف هیچگاه به کسی جز لطف خدایی که همواره در حق او مهربان است، نیست.
هوش مصنوعی: شعر و احساس از پی هم حرکت میکنند، چرا که همواره به دنبال شنیده شدن و شناخت بیشتر هستند.
هوش مصنوعی: عقل و خرد را از پادشاه جستجو نکن، چرا که بینش اهل معرفت به عشق حقیقت وابسته است، نه به عقل ظاهری و محدود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زمانه اسب و تو رایض، به رای خویشت تاز
زمانه گوی و تو چوگان به رای خویشت باز
اگرچه چنگ نوازان لطیف دست بوند
فدای دست قلم باد دست چنگ نواز
تویی، که جور و بخیلی به تو گرفت نشیب
[...]
اگر چه دیده افعی بخاصیت بجهد
بدانگهی که زمرد بدو بری بفراز
من این ندیدم، دیدم که خواجه دست بداشت
برابر دل من بترکید چشم نیاز
اگر دو دیده افعی بهخاصیت بکند
بدانگهی که زمرد بدو برند فراز،
من این ندیدم و دیدم که میر دست بداشت
برابر دل من بترکید چشم نیاز.
بهشت وار شد از نوبهار گیتی باز
در بهشت بر او کرد چرخ گوئی باز
درم درم شده روی زمین چو پشت پلنگ
شکن شکن شده آب شمر چو سینه باز
سرشگ ابر کند هر فراز را چو نشیب
[...]
چو عزم کاری کردم مرا که دارد باز
رسد به فرجام آن کار کش کنم آغاز
شبی که آز برآرد کنم به همت روز
دری که چرخ ببندد کنم به دانش باز
اگر ندارم گردون نگویدم که بدار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.