گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

کجا بود من مدهوش را حضور نماز!

که کنج کعبه ز دیر مغان ندانم باز

مرا مخوان به نماز،ای امام و وعظ مگوی

که از نیاز نمی باشدم حضور نماز

چو صوفی از می صافی نمی کند پرهیز

مباش منکر دردی کشان شاهد باز

بسان مطرف مفلس نوای سوختگان

چو بلبل سحری می کند سماع آغاز

اگر چه عود توام، هر نفس بخواهی سوخت

مرا ز ساز چه می افگنی؟ بسوز و بساز

بدان طمع که کند مرغ وصل خوبان صید

دو دیده ام شده از شام تا سحرگه باز

خیال زلف دراز تو گر نگیرد دست

که برسر آرد ازین ظلمتم شبان دراز

تو در تنعم و نازی، ز ما کی اندیشی؟

که ناز ما به نیاز است و نازش تو به ناز

اگر ز خط تو چون موی سر بگردانم

ببند و چون سر زلفم بر آفتاب انداز

امید بنده مسکین به هیچ واثق نیست

مگر به لطف خداوندگار بنده نواز

گذشت شعر ز شعری و شورش از گردون

چرا که از پی آوازه می رود آواز

خرد مجوی ز خسرو که اهل معنی را

نظر به عشق حقیقت، بود نه عقل مجاز

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

زمانه اسب و تو رایض، به رای خویشت تاز

زمانه گوی و تو چوگان به رای خویشت باز

اگرچه چنگ نوازان لطیف دست بوند

فدای دست قلم باد دست چنگ نواز

تویی، که جور و بخیلی به تو گرفت نشیب

[...]

عسجدی

اگر چه دیده افعی بخاصیت بجهد

بدانگهی که زمرد بدو بری بفراز

من این ندیدم، دیدم که خواجه دست بداشت

برابر دل من بترکید چشم نیاز

ناصرخسرو

اگر دو دیده افعی به‌خاصیت بکند

بدانگهی که زمرد بدو برند فراز‌،

من این ندیدم و دیدم که میر دست بداشت

برابر دل من بترکید چشم نیاز‌.

قطران تبریزی

بهشت وار شد از نوبهار گیتی باز

در بهشت بر او کرد چرخ گوئی باز

درم درم شده روی زمین چو پشت پلنگ

شکن شکن شده آب شمر چو سینه باز

سرشگ ابر کند هر فراز را چو نشیب

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

چو عزم کاری کردم مرا که دارد باز

رسد به فرجام آن کار کش کنم آغاز

شبی که آز برآرد کنم به همت روز

دری که چرخ ببندد کنم به دانش باز

اگر ندارم گردون نگویدم که بدار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه