چمن به صبحدمی چون به گل بیاراید
دماغ جان من از بوی آن بیاساید
فروغ مهر نماند به چرخ میناگون
اگر نگار من از دور چهره بنماید
خم کمان دو ابروی دوست محرابیست
چه حاجتست که آن را به وسمه آراید
یقین که ماه ز شرم رخش شود بی نور
اگر نقاب ز خورشید روش بگشاید
اگر به تازی حسنش شود سوار دمی
عنان شوق ز دست زمانه برباید
جمال حسن تو در غایت کمال بود
ولی به روی نکو نیز هم وفا باید
منم چو آب نهاده مدام سر در پات
تو را چو سرو به ما سر فرو نمی آید
تویی ملول و من از جان و دل طلبکارت
ز روی لطف نگارا بگو چنین شاید
جفا نماید و رحمی نیامدش بر من
از این معاینه دل پشت دست می خاید
شب سیاه زمانه ز حور حامله است
به صبر کوش جهانا ببین چه می زاید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و جذابیت معشوق خود اشاره میکند و میگوید که بوی گلها جانش را تازه میکند. او بر این باور است که اگر معشوق از دور خود را نمایان کند، نور خورشید نیز تحت تأثیر زیبایی او قرار میگیرد. شاعر به ابروی معشوق اشاره میکند که همچون محراب است و نیازی به آرایش ندارد. او از عشق و طلب خود برای معشوق سخن میگوید و بیان میکند که همواره در پی اوست و از جفایی که معشوق به او روا داشته، رنج میبرد. در انتها، اشارهای به زمانه و انتظار برای آیندهای بهتر دارد.
هوش مصنوعی: چمن در سپیدهدم با گلها زیبایی خاصی به خود میگیرد و جان من از بوی خوش آن شاداب و آرام میشود.
هوش مصنوعی: اگر چهره محبوبم از دور نمایان شود، دیگر نور خورشید به آسمان میناگون اهمیت نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: دو ابروی دوست مانند یک محراب زیبا و دلنشین است، پس نیازی نیست که آن را با رنگ و زیبایی بیشتری آراسته کنند.
هوش مصنوعی: به یقین اگر ماه از حیا و شرم صورتش نور نگیرد، زمانی که نقاب خورشید از چهرهاش کنار برود، روشنایی او کم میشود.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی او شوری در دل ایجاد کند، لحظهای افسار شوق را از دست زمانه میگیرد.
هوش مصنوعی: زیبایی و کمال تو در نهایت قرار دارد، اما برای چهره ی نیکو نیز باید وفاداری وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: من چون آب هستم که همیشه زیر پای تو به سر میبرم و تو مانند درخت سرو، به من توجه نمیکنی و سر تو به پایین نمیآید.
هوش مصنوعی: تو اندوهگینی و من از ته دل خواستار توام، از روی محبت ای دلبر، بگو آیا این ممکن است؟
هوش مصنوعی: او به من سختی میکند و هیچ گونه رحم و شفقتی از او نمیبینم. از این مشاهده، دل من به شدت ناراحت و دل شکسته است.
هوش مصنوعی: شب تاریک و سختی که در آن هستیم، مانند وجود حوری حامله است. بنابراین، با صبر و تحمل، به جهان نگاه کن و ببین که چه چیزی در انتظار ماست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آید او را چون من به ناخوشی باشم
مرا که خوشی او بود ناخوشی، شاید
مرا چو گریان بیند بخندد از شادی
مرا چو کاسته بیند کرشمه بفزاید
دلم ز اندوه بی حد همی نیاساید
تنم ز رنج فراوان همی بفرساید
بخار حسرت چون بر شود ز دل به سرم
ز دیدگانم باران غم فرود آید
ز بس غمان که بدیدم چنان شدم که مرا
[...]
زهی سزای محامد محمد بن خطیب
که خطبهها همی از نام تو بیاراید
چنان ثنای تو در طبعها سرشت که مرغ
ز شاخسار همی بیثبات نسراید
ز دور نه فلک و چار طبع و هفت اختر
[...]
بهار باز جهان را همی بیاراید
جمال چهرهٔ بستان همی بیفزاید
بسان جلوه گران گوش و گردن گیتی
بگونه گونه جواهر همی بیاراید
سحاب روی شکوفه همی بیفروزد
[...]
خدای کار چو بر بندهای فرو بندد
به هرچه دست زند رنج دل بیفزاید
وگر به طبع شود زود نزد همچو خودی
ز بهر چیزی خوار و نژند باز آید
چو اعتقاد کند کز کسش نباید چیز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.