بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنوز
ناله ای کز سوز عشقت داشتم دارم هنوز
ای طبیب مهربان، چون رنجه فرمودی قدم
از سر بالین من مگذر که بیمارم هنوز
ای به قول دشمنان کوشیده در آزار من
دوستم، با من مشو دشمن که من یارم هنوز
مرده ام بی یار و پندارم که دارم زندگی
جان من رفته ست و من با خود نمی آرم هنوز
خلق گویندم که خسرو، جامه شیخی بپوش
چون بپوشم، کز میان نگشوده زنارم هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به عشق و درد فراق میپردازد. او هنوز به معشوق خود عاشق است و حتی با وجود رنج و ضجری که به خاطر عشقش تحمل میکند، امیدوار است. شاعر از طبیب مهربان میخواهد که او را تنها نگذارد چون هنوز بیمار عشق است. او به دشمان خود میگوید که در آزار او کوشیدهاند، اما او همچنان دوستداشتنی است. شاعر احساس میکند که بدون یار زنده است، ولی در واقع جانش رفته و تنها با پندار زندگی میکند. دیگران به او میگویند که باید ظاهری عادی و متعارف به خود بگیرد، اما او به یاد عشقش نمیتواند از آنچه هست دست بردارد.
هوش مصنوعی: من هنوز هم به زیبایی تو عاشق و دلباختهام و هنوز هم نالهای از سوز عشق تو در دل دارم.
هوش مصنوعی: ای پزشک مهربان، چون به زحمت افتادی و از بالین من راهی شدی، خواهش میکنم از کنارم نگذری زیرا هنوز بیمار هستم.
هوش مصنوعی: ای کسی که در صحبتهای دشمنان به آزار من پرداختهای، با من دشمن نباش، چون هنوز دوست دوستم.
هوش مصنوعی: من در تنهایی و بیهمراهی به سر میبرم و فکر میکنم که هنوز زندهام، در حالی که جانم رفته و من هنوز از این موضوع آگاه نیستم.
هوش مصنوعی: مردم به من میگویند که باید مانند یک شیخ لباس بپوشم، اما من هنوز از زیر لباس خود نمیتوانم زنار (حجاب) را باز کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در فراقش رود خون از دیده می بارم هنوز
وان زدلگرمی نگوید ترک آزارم هنوز
سالها تا گلبن مقصود در می پرورم
ز آب چشمم بر نمی آید گل از خارم هنوز
گر چه بر باد هوس شد خرمن امید من
[...]
در فراقش رود خون از دیده میبارم هنوز
وان ستمگر مینگوید ترک آزارم هنوز
سالها تا گلبن مقصود را میپرورم
زآب چشم و بر نمیآید گل از خارم هنوز
گرچه بر باد هوس شد خرمن امّید من
[...]
گرچه زارم سوختی من عاشق زارم هنوز
روشن است از دود آهم کاتشی دارم هنوز
گرچه نقد دین و دل همچون زلیخا باختم
یوسف ار سودای من دارد خریدارم هنوز
بسته فتراک عشقم کی بمردن وارهم
[...]
محضر صد بیخودی دارم ز جام می به کف
ساقی از مستی گمان دارد که هشیارم هنوز
از هجوم خواب، مژگانم نمی آید به هم
صبح خیز شوق پندارد که بیدارم هنوز
راحتم شد بستر خواب و در آزارم هنوز
گلبن عزت دمید از خاکم و خوارم هنوز
ترسم از قاتل کشم طعن رهایی روز حشر
خون من چون بیغمان خوابید و بیدارم هنوز
طاقتم از کوه غم باج گرانجانی گرفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.