منت هر شب که گرد کوی گردم
ز بهر آن رخ دلجوی گردم
همی گوید که جان ده پیش رویم
چه می گویم سر آن روی گردم
همان تلخم که می گویی، همی گوی
که گر بنوازیم، بد خوی گردم
ز من دی یاد دادنت به بد گفت
فدای گفت آن بدگوی کردم
مرا، جانا، ز گل بوی تو آید
به بستان از پی آن بوی گردم
ز من پرسی که بر در کیستی تو
سگم گرد سر آن کوی کردم
ز کویت بگذرم، گر خاک گردم
ز زلفت نگسلم، گر موی گردم
صبوری شب مرا می گفت تا چند
گریزان از درت هر سوی گردم
دل خسرو تو داری، گر همه عمر
به گرد لاله خودروی گردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلبستگیاش به محبوبش سخن میگوید. او هر شب در اطراف کوی محبوب میگردد و به خاطر زیباییاش دل میسوزاند. شاعر به عشقش اشاره میکند که چقدر برایش شیرین و در عین حال تلخ است. او از جدایی و بدگوییها رنج میبرد و به خاطر یاد محبوبش، تحمل میکند. عشق او چنان عمیق است که حاضر است برای رسیدن به محبوبش، هر کاری انجام دهد و حتی مانند یک سگ در اطراف کویش بچرخد. در پایان، شاعر به صبوری اشاره میکند و میگوید که اگر در جستجوی محبوبش باشد، همیشه در حال چرخیدن دور لالهها خواهد بود.
هوش مصنوعی: هر شب را با گردشی در کوچهها سپری میکنم، به امید دیدن چهره زیبا و دلربا.
هوش مصنوعی: او میگوید که جانم را فدای تو میکنم، ولی نمیدانم چه بگم؛ شاید به خاطر زیباییات سرم را پایین بیندازم.
هوش مصنوعی: همانطور که از تلخیام صحبت میکنی، بگو که اگر به من محبت کنی، بدل به شخص بدخویی میشوم.
هوش مصنوعی: از من یادگرفتی که بدگویی کنی، حالا میگویی فدای این کلام بد گویم، که من هم به بدگویی تو پاسخ میدهم.
هوش مصنوعی: عزیز من، وقتی بوی گل در باغ به مشامم میرسد، یاد تو را در دل حس میکنم و از آن بوی دلنشین به سمت یاد تو میروم.
هوش مصنوعی: اگر از من بپرسی که در درگاه کی هستم، باید بگویم که من مانند سگی هستم که به دور آن کوچه میگردم.
هوش مصنوعی: اگر از دیارت بگذرم، حتی اگر به خاک تبدیل شوم، از زلف تو رها نخواهم شد و اگر به مو تبدیل شوم، همچنان به تو وابسته خواهم بود.
هوش مصنوعی: شب به من میگفت که تا کی باید صبر کنم و از در تو دور شوم و هر لحظه به سمتی فرار کنم.
هوش مصنوعی: اگر دل تو را دارم، میتوانم تمام عمر را به دور لاله زیبای تو بگردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شدی رحمش به دل از روی زردم
ببخشودی برین تیمار و دردم
بر او بنشینم و صحرا نوردم
شبانگه سوی خدمت باز گردم
که چون این را اجابت مینکردم
بسی دیدم بلا و سنگ خوردم
مرا گر ز آب حیوان جرعه ریزند
چه عیب آید که در پای تو دردم
چو اطلس بر سر شاهان نشسته
نه قصب آمد که در پای تو بُر دَم
گر آهن بودم از سختی شکستم
[...]
طبیب و تجربت سودی ندارد
چو خواهد رفت جان از جسم مردم
خر مرده نخواهد خاست بر پا
اگر گوشش بگیری خواجه ور دم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.