ای عارض زیبای تو نازک تر از برگ سمن
وی قد جان آرای تو رعناتر از سرو چمن
من در فراق روی گل فریادخوان چون عندلیب
تا کی چنین فارغ دلی از ناله و فریاد من
هر چند دوری از وفا فکری کن از روز جزا
زین بیشتر تیر جفا بر جان مهجوران مزن
از شرم آن لعل لبان هر صبحدم در بوستان
نبود عجب ای دوستان گر غنچه نگشاید دهن
گر حال من در هجر تو زین پس چنین خواهد گذشت
جانا نمی خواهم دگر بی وصل تو جان در بدن
گر بوی لطفت ای صنم روزی به خاکم بگذرد
حقّا که از شوقت به خود چون حلّه گردانم کفن
ای سرو سیم اندام ما بخرام با ما تا کنم
ایثار خاک مقدمت بود و وجود خویشتن
یعقوب محنت دیده ی ما را امیدست تا مگر
از لطف باد صبحدم بویی رسد از پیرهن
تا کی زنی بر جان من تیغ جفا مردی بود؟
کاندر جهان مردمی مردی بود کمتر ز زن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گلبن نوان اندر چمن عریان چو پیش بت شمن
نه یاسمین و نه سمن نه سوسن و نه نسترن
ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من
تا یک زمان زاری کنم بر رَبع و اَطلال و دِمَن
رَبع از دلم پرخون کنم خاک دمن گلگون کنم
اطلال را جیحون کنم از آب چشم خویشتن
از روی یار خرگهی ایوان همی بینم تهی
[...]
از غرب سوی شرق زن بد خواه را بر فرق زن
بر فرق او چون برق زن مگذار ازو نام و نشان»
کز باده می زاید فرح
در سینه غمگین من
هایل هیونی تیز دو، اندک خور بسیار رو
از آهوان برده گرو در پویه و در تاختن
هامون گذاری کوه وش، دل بر تحمل کرده خوش
تا روز هر شب بارکش، هر روز تا شب خارکن
چون باد و چون آب روان در دشت و در وادی دوان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.