گنجور

 
جهان ملک خاتون

مژده دادند دلم را که دلا یار آمد

غم مخور ای دل غمدیده که غمخوار آمد

زآب چشم تو که سرچشمه حیوان ارزد

میوه شاخ شب وصل تو در بار آمد

گفتم آخر دل بیچاره هجران دیده

ناله و آه سحرگاه تو در کار آمد

از گلستان وصال تو نگارا به چه روی

زان نصیب من دلداده همه خار آمد

دل به بوی شب وصل توبه کویت بگذشت

در سر زلف تو ناگاه گرفتار آمد

بی تکلّف به چمن سرو چمان از قد تست

از قد افتاد چو قدّ تو به رفتار آمد

طوطیان لال شدستند و مکرر شده قند

تا لب لعل تو در خنده و گرفتار آمد

سخن تلخ تو جانا چو شکر نوشیدم

گر صدم تلخی از آن لعل شکربار آمد

قسمم خاک کف پای تو کاندر غم هجر

دلم از جان جهان یک سره بیزار آمد

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
امیرخسرو دهلوی

وه که باز این دل دیوانه گرفتار آمد

باز بر جان حشری از غم و تیمار آمد

ماه من بهر خدا پیش برو از سر بام

کافتاب من بیچاره به دیوار آمد

عقلم، ار گوی صفا پیش لب جانان باخت

[...]

جهان ملک خاتون

شادمان گشت دلم کز درم آن یار آمد

شاخ امّید دل غمزده در بار آمد

دلبر از راه جفا گشت و وفا کرد ای دل

مگر آن آه سحرگاه تو در کار آمد

راستی سرو ز رشک قدش از پای افتاد

[...]

قاسم انوار

چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد

دوست از خلوت جان جانب بازار آمد

قصه در پرده نگوئیم،که آن شاه وجود

خویشتن را ز پس پرده خریدار آمد

علم نصرت منصور ز کیوان بگذشت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
آشفتهٔ شیرازی

یادم از آن لب شیرین شکر بار آمد

طوطی ناطقه ام باز بگفتار آمد

حیرتی داشتم از بستن زنار مغان

یادم از حلقه آنزلف چو زنار آمد

پرتو عشق بدان حمله به تغیر لباس

[...]

ادیب الممالک

پرده یکسو شد و معشوقه پدیدار آمد

دل در ایوان نظر از پی دیدار آمد

از رخ پردگیان حرم حسن و عفاف

پرده افتاد و رخ دوست پدیدار آمد

سرو بی کفش و کله مست خرامید به باغ

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه